«رازهای عارفانه»
تکیه گاه
مهربانترین پناه زیستن، تویی!
آنکه تا ابد برای او
سربه سجده دارم و گریستن، تویی!
آفریدهای وجود پاک و جاری مرا
چشمهای روشن و بهاری مرا
آفریدهای
چشم دل که بنگرد
جلوه های خلقت تو را
درک مثبتی به من سپرده ای که پی بَرَد
در برابر شکوه این جهان
ضرورت تو را
آفریدهایزبانکهباعثشکفتناست
آفریده ای زبان دل که در شکوه نیمه شب
علتِ
رازهای عارفانه گفتن است
آفریدهای
مرگ را
این رهیدن به سوی تو
این فروش کفتن نجیب برگ را
در کنار سفره ی جهان خلقتت نشسته ام
رو به سوی آسمان توست خانه ام
با وجود این همه
باید این که بنده ی تو باشم و همین
گر جز این
سیرایند و روزه طی شود،
چیست روز رستخیز تو بهانه ام؟!
ثبت دیدگاه