اعتکاف حقیقت عرفان در اسلام
اعتکاف حقیقت عرفان در اسلام
عرفان حقیقی در اسلام
جدا سازی عرفان واقعی از عرفانهای کاذب و شاخصه های عرفان حقیقی ویژه نامۀ ماه رجب المرجب :
فضائل و ویژگیهای ماه رجب اهمیت ماه رجب
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود :دراین ماه جنگ باکافران حرام
است ورجب ماه خدا وشعبان ماه من ورمضان ماه امت من است .کسی
که یک روز ازماه رجب راروزه بگیرد ،مستحق خشنودیبزرگ خداوند
می شود وخشم حق ازاودور می شود(وسائل الشیعه ج ۸ص ۹۸)
امام موسی کاظم علیه السلام فرمود :هرکه یک روز ازماه رجب راروزه
بدارد ،آتش دوزخ باندازۀ یکسالراه ازاودور می گردد وهرکه سه روز
ازماه رجب راروزه بدارد بهشت براوواجب می شود .
(من لایحضره الفقیه ج ۲ص ۹۲)
اعمال ماه رجب
۱- استغفار:
مهمترین عمل ماه رجب است . امام باقر (ع)فرمود:اکثروا الاستغفارالا
وهویرید ان یغفر لکم خداوند به سبب دوامر عذاب راازمردم دور میکند
وآنان رادچار عذاب نمی کند ۱-وجود رسول خدا ۲- استغفار امت .
استغفاردراین ماه به سه صورت است ا-هنگام صبح هفتاد مرتبه بگوید:
[استغفر الله واتوب الیه ]
۲-درهمۀ این ماه هزارمرتبه بگوید: [استغفراللهذوالجلال والاکرام من
جمیع الذنوب والاثام ]
۲- هرروز صدمرتبه بگوید: [استغفر الله الذی لا اله الا هووحده لا شریک
له واتوب الیه ]
۳- روزه گرفتن دراین ماه خصوصاً ایام البیض(۱۳و۱۴و۱۵رجب )
وروزمبعث وآخر این ماه
۴- صدقه دادن دراین ماه بسیار سفارش شده است .
۵- دعاها ونمازهای هرروز ماه رجب
۶- گفتن ذکر [لااله الا الله] درهرروز هزارمرتبه
ولادت باقرالعلوم امام محمد باقر علیه السلام مبارک
آوازه علوم و دانشهای امام باقر ع چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود
که لقب”باقر العلوم” (گشاینده دریچههایدانش و شکافنده مشکلات علوم)
به خود گرفته بود.”ابن حجر هیتمی” مینویسد:محمد باقر به اندازهای
گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایقاحکام و حکمتها
و لطایف دانشها رانیست و از همینجاست که وی را شکافنده و جامع
علوم، و برافرازنده پرچم دانشخواندهاند(۱).”عبدالله بن عطأ” که یکی
از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود،میگوید:
“من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل
محمد بن علی (ع) از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من “حکم بن عتیبه”
را که در علم و فقه مشهورآفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند
کودکی در برابر استاد عالیمقام، زانویادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام
و شخصیت او گردیده بود.(۲)
امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از
کلام خدا شاهدمیآورد و میفرمود: “هر مطلبی گفتم، از من بپرسید که
در کجای قرآن استتا آیه مربوط به آن موضوع را معرفی کنم”. (۳)
امام باقر علیهالسلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت
ابن حجر هَیْثَمی از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر علیهالسلام
مینویسد:«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ
ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ
المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ علی مُنْطَمِسِ الْبَصیره اَو فاسِدِ
الطّویّه وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛
لقب باقر برای ابو جعفرمحمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون
آوردن گنجهای پنهان آن است، بدین جهت که او از گنجهای پنهان معارف
و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بیبصیرت و
دلهای ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و
جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازندهی علم خویش نامیدهاند.
وی سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره میکند
و میگوید:«و لَهُ من الرّسوخ فی مقامات العارفین ما یکلُّ عنه
اَلْسِنَهُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرهٌ فی السلوکو المعارف لا تَحتَمِلُها
هذه الْعِجاله؛ و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی
منزلتی است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینهی این
سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن
را نمیدهد.»(۴)
عبدالله عطاء مکّی از دانشمندان عصر امام میگوید: «هیچ گاه دانشمندان
را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمد باقر علیهالسلام بودند کوچک
و حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همهی زیادی علم و منزلتی که در
نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلّم
خویش نشسته باشد.»(۵)
«جاحظ» دیگر دانشمند برجستهی اهل سنّت آفاق زیبا و بلندای کلام
حکیمانهی امام باقر علیهالسلام را این گونه ترسیم میکند: «قد جَمَع محمّد
ابن علی ابن الحسین علیهمالسلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فی کلمتین فقال:
,صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَه و ثُلُثُه تغافلٌ،؛
محمّد ابن علیّ ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع
نموده و فرموده است: ,صلاح همهی زندگیها و روابط و معاشرت
«با دیگران» درپر نمودن پیمانهای است که دو سوّم آن هوش و فراست
و زیرکی و یک سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از
امور) است.»،(۶)
قتاده فقیه بصره به امام باقر علیهالسلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد
فقیهان و ابن عبّاس نشستهام امّا اضطراربی که در نزد شما دارم، در نزد
هیچ یک از آنان نداشتهام.
فقال له ابو جعفر علیهالسلام اَتَدْری این اَنت، انت بین یدی بیوتٍ اذن اللّه ان
ترفع و یذکر فیها اسمه…؛
فرمود: آیا میدانی که در کدامین مکان قرار گرفتهای؟ تو اکنون در مقابل
خانههایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبهای آن رخصت داده است
و نام خدا در آن برده میشود و صبح و شام خدای را در آن خانهها
تسبیح میکنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خریدو فروش آنان را
از یاد خدا و اقامهی نماز و پرداخت زکات باز نمیدارد.تو در این گونه
مکانی و ما دارای این خانهها.»(۷)
نظیر همین سؤال را عکرمه دیگر دانشمند اهل سنّت ازامام علیهالسلام نمود
و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(۸)
فخر رازی از علمای اهل سنّت در تفسیر خود در بیان نظرهای مختلف
راجع به معنای کوثر مینویسد:«سومین نظر در معنای کوثر این است
که منظور از آن،فرزندان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله است و این به آن
جهت است که این سوره در ردّ کسانی نازل شده است که از آن حضرت
به خاطر نداشتن فرزند عیبجویی میکردند که در این صورت معنای آن
این است که خداوند تو را فرزندان و نسلی عطا میکند که در طول تاریخ
برقرار خواهند ماند. سپس میگوید: ,ببین که چقدر انسانها از اهل بیت
پیامبر صلیاللهعلیهوآله به شهادت رسیدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق
فزایندهی آنان است. آن گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند
امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهمالسلام و محمّد
نفس زکیّه در میان آنها جلوهگر شده است.»(۹)
پی نوشت ها:
۱- اظهر من مخبئات کنوزالمعارف و حقایق الاحکام و الحکم و
اللطائف مالا یخفی الا علی منطمس البصیره اوفاسد الطویه و
السریره و من ثم قیل و فیه هو باقر العلم و جامعه و شاهر علمه
وارفعه (الصواعق المحرقه، الطبعه الثانیه، قاهره، مکتبه القاهره،
ص ۲۰۱
۲- سبط ابنالجوزی، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه
الحیدریه، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۳۳۷ – علی بنعیسی الاربلی، کشف
الغمه، تبریز، مکتبه بنی هاشم، ۱۳۸۱ ه.ق، ج ۲، ص ۳۲۹ – فضل
بنالحسن البدایه و النهایه، الطبعه الثانیه، بیروت، مکتبه المعارف،
1977 م، ج ۹، ص.۳۱۱در بعضی از نسخهها «حکم بن عیینه»
ذکر شده است ولی «عتیبه» صحیح است. ر.ک به:کاظم مدیر
شانه چی، علم الحدیث و درایه الحدیث، چاپ سوم، قم، دفتر
انتشارات اسلامیوابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۲
ه.ش، ص ۶۷/
۳- طبرسی، احتجاج، نجف،المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۰ ه.ق،
ص ۱۷۶
۴- الصّواعق المحرقه، ص ۲۰۱
۵- حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۸۶؛ ارشاد مفید، ص ۲۸۰، به نقل
از بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۸۶ و تذکره الخواصّ، ص ۳۳۷ و البدایه
والنّهایه «ابن کثیر»، ج ۹، ص ۳۱۱، به نقل از سیرهی پیشوایان
289.
۷- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۷
۸- همان، ص ۲۵۸.
۹- تفسیر فخر رازی، ج ۳۲، ص ۱۲۴.

شهادت امام هادی علیه السلام سوم ماه رجب
امام هادى سلام الله علیه پیوسته تحت نظر حکومتهاى جور بود و
سعى مىشد آن حضرت با پایگاههاى مردمى و افراد جامعه تماس
نداشته باشد، با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقى که از او بروز
کرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتى دشمنان اهل بیت
علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهى واداشته است.
«ابوعبد ا… جنیدى» مىگوید: «سوگند به خدا، او بهترین مردم
روى زمین و برترین آفریدههاى الهى است. » (۲) «ابن حجر» در
شرح حال آن حضرت مىنویسد: «و کان وارث ابیه علما و سخاء. »
(3) او در دانش و بخشش وارث پدرش بود. «متوکل» در نامهاى که
براى امام علیه السلام مىنویسد خاطر نشان مىکند: «امیرالمؤمنین
سلام الله علیه عارف به مقام شماست و حق خویشاوندى را نسبتبه
شما رعایت مىکند و طبق آنچه مصلحت شما و خانوادهتان مىباشد
عمل مىکند». (۴) اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه
و رفتار سازنده آن حضرت نمونههایى را یادآور مىشویم.
الف – انس با معبودپیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناختحق تعالى
قرار داشتند و همین درک و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگى
با خدا واداشته و شعلههاى آتش عشق به معبود و وصال به حق بر
جانشان شرر مىافکند و آرامش را از آنان سلب مىکرد. امام هادى
علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روى مىآورد و شب را با حالت
خشوع به رکوع و سجده سپرى مىکرد و بین پیشانى نورانىاش و زمین
جز سنگ ریزه و خاک حائلى وجود نداشت و پیوسته این دعا را تکرار
مىنمود: «الهى مسىء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه
و اغفر له خطاه. » (۵) بارالها! گنهکارى بر تو وارد شده و تهیدستى به
تو روى آورده است، تلاشش را بى نتیجه مگردان و او را مورد عنایت
و رحمتخویش قرار داده و از لغزشش درگذر. پارسایى و انس با پروردگار
، آنچنان نمودى در زندگى امام نقى سلام الله علیه داشت که برخى از شرح
حال نویسان در مقام بیان برجستگىها و صفات والاى آن گرامى به ذکر
این ویژگى پرداختهاند. «ابن کثیر» مىنویسد: «کان عابدا زاهدا» (۶)
او عابدى وارسته و زاهد بود. یافعى مىگوید: «کان متعبدا، فقیها، اماما. »
او کمر همتبه عبادت بسته، فقیه و پیشوا بود. ابن عباد حنبلى، نیز
مىگوید: «کان فقیها، اماما، متعبدا.(۷)
ب – سخاوت وجودامامان معصوم علیهم السلام براى مظاهر دنیوى از جمله مال و ثروت
ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مىکردند به حد اقل آن – که زندگى معمولى
روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردى
و اجتماعى یارى رساند-بسنده کنند و مازاد آن را در راههایى که موجب
خشنودى خداوند بود صرف کنند.یکى از این راهها انفاق به افراد تهیدست
و نیازمند مىباشد. این سیاستخدا پسندانه مالى- که در زندگى همه
معصومین علیهم السلام درسطح گستردهاى به چشم مىخورد – علاوه بر
جنبههاى معنوى و آثار اخروى، عامل مهمى در کاهش فقر و فاصله
طبقاتى جامعه اسلامى و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقهمند
ساختن آنان به مکتب اهل بیت وجلوگیرى از ارتباط گرفتن و نزدیک شدن
آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود. در پرتو برخوردارى ائمه علیهم السلام
از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانهشان نه
تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و
آمد انسانهاى مختلف به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند بود. این مساله
هم براى عموم مردم جا افتاده بود، به گونهاى که وقتى فرد نیازمند و در
ماندهاى را مىدیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایى مىکردند،
و هم براى خود افراد
درمانده، بدین معنى که به محض مواجه شدن با مشکلى مستقیما سراغ
خانه امامت را مىگرفتند. امام هادى سلام الله علیه همچون پدر بزرگوارش
کانون سخاوت و کرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مىرسید
که دانشمندى مانند «ابن شهرآشوب» پس از نقل آن مىگوید: «این مقدار
انفاق، معجزهاى است که جز پادشاهان از عهده کسى ساخته نیست و تا
کنون این مقدار انفاق را از کسى نشنیدهایم. » (۸) در کتاب «تاریخ
اجمالى پیشوایان» به مواردى از جود و بخشش امام علیه السلام اشاره
کردیم، در اینجا به ذکر نمونه دیگرى بسنده مىکنیم. اسحاق جلاب مىگوید:
«براى ابوالحسن گوسفندان زیادى خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل
منزلش به جاى وسیعى برد که من آنجا را نمىشناختم، سپس تمامى آن
گوسفندان را بین کسانى که آن حضرت دستور مىداد، توزیع کردم. » (۹)
در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز «ترویه» (۱۰)
ذکر شده است. (۱۱) از این روایتبر مىآید که آن حضرت در مسائل
مالى و انفاقهاى جزئى نیز مسائل امنیتى و حفاظتى را رعایت مىکرده
و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوى دستگاه حکومتى است
، با این حال امام این کار را تحت پوشش قربانى انجام داد تا هر گونه
سوء ظنى را نسبتبه خود از بین ببرد.

ولادت امام جواد علیه السلام دهم ماه رجب
آن حضرت بنا به نقل مشهور در دهم رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه
دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت ثامن الحجج علی بن موسی
الرضا (ع) و مادر گرامیاش “سبیکه”یا “خیزران” از خاندان ماریه قبطیه
(همسر پیامبر اسلام) بوده است.
بانویی که در برتری و فضیلتسرآمد زنان عصر خود بود ! چنانکه امام
هشتم (ع) از او به عنوان بانوی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد میکرد.(۱)
در سن هشت سالگی بعد از شهادت امام هشتم (ع)، عهدهدار منصب خطیر
امامت شد. دوران امامت حضرتش ۱۷ سال به طول انجامید. سرانجام در سن
۲۵ سالگی؛ در آخر ذیقعده سال ۲۲۵ هجری، با دسیسه ودستور معتصم عباسی
توسط ام الفضل به وسیله زهر در بغداد به شهادت رسید و در کنار قبر جد
بزرگوارش امام هفتم (ع) در شهر کاظمین عراق آرمید.او جوانترین امام
معصومی است که به دست سیه دلان پلید به شهادت رسید.(۲)
از امام جواد (ع) در خانواده امام رضا (ع) و در محافل شیعی به عنوان
مولودی پرخیر و برکت یاد میشد(!۳) چنانکه ابویحیای صنعانی روایت
میکند: روزی در محضر امام هشتم (ع) بودم که فرزندش امام جواد (ع)
را که خردسال بودآوردند. امام رضا(ع) فرمودند:هذا المولود الذی لم
یولد مولود اعظم برکه علی شیعتنا منه (۴) این کودک،مولودی است که
برای شیعیان ما با برکتتر از او زاده نشد.
باز هم او نقل میکند: در مکه خدمت امام رضا (ع) شرفیاب شدم دیدم حضرت
میوهای را پوست میکندو به فرزندش امام جواد(ع) میدهد، عرض کردم:این
همان مولود پر خیر و برکت است؟
فرمود: آری! این مولودی است که در اسلام مانند او و برای شیعیان ما
با برکت تر از او متولد نگردیده است .(۵)
امام هشتم (ع) به مناسبتهای گوناگون از امام جواد (ع) با عنوان “بابرکت
ترین مولود” یاد میکرد به گونهای که در میان یاران و شیعیان آن حضرت،
این نکته معروف و زبانزد بوده است.چنانکه در تاریخ آمده: دو تن از
شیعیان امامرضا (ع) به نامهای “ابن اسباط” و “عباد بن اسماعیل” نقل
میکنند: ما در محضر امام هشتم (ع) بودیم که آقا زاده خردسالی را آوردند.
عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت مورد نظر شماست؟ امام
(ع) فرمودند:آری! این همان مولودی است که در اسلام با خیر و برکتتر
از آن زاده نشده است .(۶)
با بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن تاریخی و درک شرایط و
فضای عمومیجامعه عصر امام هشتم (ع) اجمالا درمییابیم که ولادت
حضرت جواد الائمه(ع) در شرایطی رخ داد که حقیقتا خیر و برکت خاص
را برای شیعیان بلکهاسلام و مسلمین به ارمغان آورند.بیان مطلب اینکه:
عصر امام هشتم (ع) و شرایط سیاسی، اجتماعی و موقعیت آن بزرگوار،
شرایط و موقعیت ویژهای بود.
بدین معنی که امام هشتم (ع) در معرفی امام پس از خود از چند ناحیه با
مشکلات جدی روبرو بود! مشکلاتی که در دوران امامان قبل از او سابقه
نداشته است .
از یک سوی گروه واقفیه با انگیزههای مادی و معنوی، امامت حضرت ثامن
الحجج(ع) را بعد از شهادت موسی بن جعفر (ع) انکار میکردند و از
سوی دیگر امام رضا(ع) تا سن ۴۷ سالگی صاحب فرزند نشده بود و
چون بسیاری از مردم آگاه بود که رسول خدا (ص) فرمودند:
الائمه بعدی اثنا عشر! اولهم علی بن ابیطالب و الثانی حسن بن علی والثالث
حسین بی علی و تسعه المعصومین من ذریه الحسین (ع()۷(
برابر احادیث ماثوره از پیامبر اکرم (ص) ،جانشین رسول خدا (ص( امامان
معصوم (ع) ۱۲ نفرند که نه نفر آنها، از نسل امام حسین (ع) خواهند بود.
فرزند نداشتن امام هشتم (ع) هم امامت امام رضا (ع) را زیر سوال میبرد و
هم تداوم امامت از نسل او را! و گروه واقفیه از قضا، همین موضوع را
دستاویز قرار داده و امامت امام هشتم (ع) را انکار میکردند تا چه رسد تداوم
امامت از نسل او را!
چنانکه حسین بن قیاما واسطی که از سران گروه واقفیه بود، طی نامهای به
امام هشتم (ع) ، او را متهم میکند که تو عقیمی! چگونه ممکن است امام و
حجت خدا بر مردم باشی، در حالی که فرزندی نداری؟
که امام (ع) در پاسخ میفرماید:
و ما علمک انه یا یکون لی ولد؟ والله لا یمضی الایام و اللیالی حتی یرزقنی
ولدا ذکر یفرق به بین الحق و الباطل (۸(
تو از کجا میدانی که من دارای فرزند نخواهم بود؟ به خدا سوگند بیش از
چند روز نخواهد گذشت که خداوند پسری به من عطا خواهد کرد که حق را از
باطل جدا میکند.این شیوه تبلیغات منفی علیه امام هشتم (ع)، منحصر به حسین
بن قیاما و دیگر پیروان فرقه واقفیه نبود! واین شبهه از ناحیه دیگران هم به
مناسبتهای گوناگون تکرار و تبلیغ میشد و امام رضا (ع) هم بدون مسامحه،
اظهارات ناصواب آنها را به نحو مبرهن و مستدل پاسخ میفرمود و سخنان آنان
را رد میکرد. تا آنگاه که امام نهم (ع) متولد شد و عملا به این شگردهای
تبلیغاتی و جوسازیها علیه امام هشتم (ع) خاتمه داده شد و موضع امام (ع)
و موقعیت شیعیان که همواره در تنگنا و محاصره تبلیغاتی بدخواهان و
کجاندیشان بودند،تقویت شد و بهبود یافت .
در پایان سالروز ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه (ع) را به پیشگاه
فرزند گرامیاش، عدالت گستر جهانی، امام عصر (عج) و به همه
ارادتمندان خاندانعصمت و طهارت و رهروان راه آن امام همام، تبریک و
تهنیت عرض میکنیمو توفیق رهروی و ثبات قدم در راه نورانی آن ذوات
مقدسه و برخورداری ازالطاف و مراحم ویژه آنان را از خداوند تبارک و
تعالی مسئلت داریم
عزت الله واعظی
پینوشتها:
۱ – بحار الانوار/ج ۵۰/ص ۱۵
۲ – منتهی الآمال / باب یازدهم
۳ – بحار الانوار / ج ۵۰ / ص ۱۵
۴ – بحار الانوار / ج ۵۰/ ص ۲۳
۵ – بحار الانوار/ ج ۵۰/ ص ۳۵
۶ – ارشاد المفید / ص ۳۱۹
۷ – میزان الحکمه
۸ – ارشاد المفید / ص ۲۹۸

ولادت مولی الموحدین علی علیه السلام سیزدهم ماه رجب
علی از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او
سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعهای به
نیرومندی جاذبه و دافعه علی پیدا نکنیم، دوستانی دارد عجیب، تاریخى،
فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعلههائی از خرمنی آتش، سوزان
و پرفروغاند، جان دادن در راه او را آرمان و افتخار مىشمارند و در
دوستی او همه چیز را فراموش کردهاند، از مرگ علی سالیان بلکه قرونى
گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو مىافکند و چشمها را به سوی خویش
خیره مىسازد.
در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بىطمع،
مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگذار خلق گرد محور وجودش
چرخیدند که هر کدام تاریخچهای آموزنده دارند و پس از مرگش در
دوران خلافت معاویه و امویان جمعیتهای زیادی به جرم دوستی او د
سختترین شکنجهها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی
کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.
سایر شخصیتهای جهان بامر گشان همه چیزها میمیرد و با جسمشان در
زیر خاکها پنهان مىگردد اما مردان حقیقت خود میمیرند ولی مکتب و
عشقها که برمىانگیزند با گذشت قرون تابندهتر میگردد.
ما در تاریخ مىخوانیم که سالها بلکه قرنها پس از مرگ علی افرادی با جان
از ناوک دشمنانش استقبال مىکنند.
از جمله مجذوبین و شیفتگان على، مىثم تمار را مىبینیم که بیست سال پس
از شهادت مولی بر سر چوبه دار از علی و فضائل و سجایای انسانی او سخن
مىگوید، در آن ایامی که سرتاسر مملکت اسلامی در خفقان فرو رفته، تمام
آزادیها کشته شده و نفسها در سینه زندانی شده است و سکوتی مرگبار
همچون غبار مرگ بر چهرهها نشسته است، او از بالای دار فریاد برمىآورد
که بیائید از علی برایتان بگویم. مردم از اطراف برای شنیدن سخنان میثم
هجوم آوردند. حکومت قداره بند اموی که منافع خود را در خطر مىبیند
دستور میدهد که بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزی هم بحیاتش
خاتمه دادند. تاریخ از این قبیل شیفتگان برای علی بسیار سراغ دارد.
این جذبهها اختصاصی به عصری دون عصری ندارد. در تمام اعصار
جلوههائی از آن جذبههای نیرومند مىبینیم که سخت کارگر افتاده است.
مردی است بنام ابن سکیت، از علماء و بزرگان ادب عربی است و هنوز
هم در ردیف صاحبنظران زبان عرب مانند سیبویه و دیگران نامش برده
میشود.
این مرد در دوران خلافت متوکل عباسی مىزیسته – در حدود دویست سال
بعد از شهادت علی – در دستگاه متوکل متهم بود که شیعه است اما چون
بسیار فاضل و برجسته بود متوکل او را به عنوان معلم فرزندانش انتخاب کرد.
یک روز که بچههای متوکل به حضورش آمدند و ابن سکیت هم حاضر بود
و ظاهرا در آن روز امتحانی هم از آنها بعمل آمده بود و خوب از عهده بر
آمده بودند متوکل ضمن اظهار رضایت از ابنسکیت و شاید و سائقه سابقه
ذهنی که از او داشت که شنیده بود تمایل به تشیع دارد، از ابنسکیت پرسید
این دو تا (دو فرزندش) پیش تو محبوبترند یا حسن و حسین فرزندان على؟
ابنسکیت از این جمله و از این مقایسه سخت برآشفت، خونش بجوش آمد،
با خود گفت کار این مرد مغرور بجائی رسیده است که فرزندان خود را با
حسن و حسین مقایسه میکند؟ این تقصیر من است که تعلیم آنها را برعهده
گرفتهام، در جواب متوکل گفت:
“به خدا قسم قنبرغلام علی بمراتب از این دو تا و از پدرشان نزد من محبوبتر
است”.
متوکل فىالمجلس دستور داد زبان ابنسکیت را از پشت گردنش درآورند.
تاریخ افراد سراز پا نشناخته زیادی را مىشناسد که بىاختیار جان خود را در
راه مهر علی فدا کردهاند. این جاذبه را در کجا مىتوان یافت، گمان نمیرود
در جهان نظیری داشته باشد.
علی به همین شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی که از نام او بخو
مىپیچیدند. علی از صورت یک فرد بیرون است و بصورت یک مکتب
موجود است. و به همىن جهت گروهی را بسوی خود مىکشد و گروهی را
از خود طرد مىنماید، آری علی شخصیت دو نیروئی است.
*تاریخ، افراد سراپا نشناخته زیادی را مىشناسد که بىاختیار جان خود را
در راه مهر علی(ع) فدا کردهاند. علی(ع) به همىن شدت دشمنان سرسخت
دارد.
* علی(ع) از صورت یک فرد بیرون است و به صورت یک مکتب موجود است.
*مردان حقیقت، خود مىمىرند، ولی مکتب و عشقها که برمىانگیزند، با
گذشت قرون، تابندهتر میگردد.
* علی(ع) هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است.
استاد شهید مرتضی مطهری

وفات حضرت زینب علیها سلام پانزدهم ماه رجب
● وفات
حضرت زینب(س) در پنجم ماه رجب و به روایتی درچهاردهم ماه رجب
سال ۶۲ هجری در روستایی به نام “راویه” و در حومه شهر دمشق چشم
از جهان فرو بستند. اما مورخان دراین مورد اختلاف دارند ومکان دفن
آن حضرت را در قبرستان بقیع مدینه و بعضی هم درمصر گفتهاند اما
آنچه تحقیقات نشان میدهد این است که با زینب صغری و دختر دیگر
امیرالمومنین (ع) که در مصر یا مدینه میباشد اشتباه کردهاند.
درمورد علت مهاجرت حضرت زینب(س) از مدینه به سوی شام نظرات
متعددی ارائه شده است. از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) واقعه حره( قتل عام فجیع مردم مدینه به دستور یزید، در سال۶۲ هجری)
۲) ناراحتیهای روحی آن حضرت پس از واقعه کربلا
۳) شیوع وبا و طاعون به همراه قحطی در مدینه
۴) افشاگریهای حضرت بر علیه حکومت یزید و بنیامیه که باعث تبعید
ایشان شد
● افقهای زندگی
حضرت زینب (س) درطی زندگی پرنشیب و فراز خود سفرهای متعددی
راانجام دادند که بیشتر آنها جنبه تاریخی قابل توجهی دارد. مسافرتهای
ایشانرا میتوان به ۸ بخش مهم تقسیم کرد که عبارتند از:سفر اول ایشان
که راحت و درکمال آسایش بود و آن هنگامی بودکه امیرالمومنین (ع)
به منظور تغییرمرکز خلافت از مدینه به قصد کوفه حرکت فرمود. در
این سفر آنحضرت همراه پدر، برادران، همسرشان و جوانان بنیهاشم
بودند.در سفردوم حضرت زینب (س) همراه برادرانش از کوفه به جانب
مدینه عزیمت نمود.
در این سفر هر چند قلب آن بانوی بزرگوار از شهادت پدر و دیگر وقایع
جریحهدار بود اما با عزت وارد مدینه شدند.سفر سوم با برادرشان امام
حسین (ع) و سایر فرزندان امیرالمومنین (ع) و در پی بیعت نکردن ابیعبدالله
(ع) با یزید از مدینه وبه قصد مکه معظمه میباشد.
سفر چهارم ازمکه به سوی کربلا بود. دراین سفر نیز برادرشان امام
حسین(ع) و سایر فرزندان امیرالمومنین(ع)، اولادامام حسین(ع) گروهی از
اصحاب پیامبر (ص) همراه وی بودند. این سفر در پی ارسال نامههای کوفیان
به امام حسین(ع) و اعلام آمادگی آنان در حمایت از ایشان صورت گرفت
که عاقبتالامر به واقعه خونین کربلا انجامید .سفر پنجم که با مسافرتهای
قبلی آن حضرت تفاوتهای اساسی دارد از کربلا به کوفه است. در این سفر
که همراه با محنت و رنج بود حضرت زینب (س)همچون کوهی استوار
سالار کاروان اسراء و پیامآور نهضت حسینی میباشد.
سفر ششم آن بانوی عصمت وطهارت از دارالاماره کوفه به سوی دارالخلافه
شام بود. این مسافرت حضرت زینب (س) نیز که در آن چهل منزل پیموده و
صدمههای بیشمار دیده وخسته، گرسنه ،تشنه و داغدیده گردیده همراه با غم
و اندوه فراوان بود. تا آنکه در قصر سبز یزید با ایراد خطبه تاریخی خود لرزه
بر اندام حکومت بنیامیه آورد.سفر هفتم از شام به مدینه و مراجعت به وطن بود
هر چند این سفر به منزله پایان دوران اسارت ایشان محسوب میشود ولی با
دلی سوخته و روانی گداخته از غم از دست دادن برادر پا بر شهر پیامبر(ص)
گذاشت.سفر هشتم نیز از مدینه به مقصدشام و به اتفاق شوهرشان عبدالله بن
جعفر طیار میباشد. همانجا بودکه آن حضرت پس از پشت سرگذاشتن یک
زندگی پرنشیب و فراز اما با عزت چشم از جهان فرو بست

شهادت امام کاظم علیه السلام بیست وپنجم ماه رجب
۲۵ رجب سال روز شهادت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیه
السلام است . شیعه و سنی مناقب و فضائل آن حضرت را نقل کرده اند .
از آن جمله إبن طلحه ، عالم بزرگ سنی مى گوید :
« هو؛ الامام ، الکبیر القدر العظیم الشأن ، الکثیر التهجّد ، الجادّه فی
الإجتهاد، المشهود له بالکرامات ، المشهور بالعباده ، المواظب علی الطاعات
، یبیّت اللیل ساجدا و قائما و یقطع النهار متصدقاً و صائماً ولفرط علمه
و تجاوزه عن المعتدین علیه دُعی کاظما ، کان یجازی المسیء بإحسانه إلیه
، ویقابل الجانی علیه بعفوه عنه ، و لکثره عباداته کان یسمى بالعبد الصالح ،
ویُعرف بالعراق بباب الحوائج إلی الله ، لنجح المتوسلین
إلی الله تعالی به ، کراماته تحار منها العقول …. »
« او امامى بزرگ قدر ، عظیم الشأن ، بسیار متهجّد ، اهل جدیت در
کوشش ، کسی که کرامات او آشکار و به عبادت مشهور ، و به طاعت
مواظب بود . شبها را در حال سجود و قیام سپری مى کرد و روزها را
با صدقه وروزه مى گذرانید وبه خاطرشدت حلم و گذشتی که نسبت به
جسارت کنندگان به خود داشت ، کاظم خوانده مى شد .
کسی را که به او بدی مى کردبا نیکی و احسان پاداش مى داد . با جنایت
کننده نسبت به خویش ، با عفو وبخشش مقابله مى کرد . و به خاطر کثرت
عباداتش عبد صالح نام گرفت ، و در عراق به باب الحوائج إلی الله مشهور
است . چرا که کسانی که بوسیله او به خدای توانا متوسل مى شوند ،
از توسل خویش نتیجه مى گیرند . کراماتش عقلها را حیران مى کند .. . » .
و نیز إبن حجر ، دانشمند بسیار متعصب سنی درباره ایشان
چنین مى گوید : « و کان معروفاً عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج
عند الله و کان أعبد أهل زمانه و أعلمهم و أسخاهم »
« او نزد اهل عراق به باب قضاء حوائج ،نزد خداوند معروف بود و
عابدترین مردم زمانش و داناترین و سخاوت مندترین آنان بود .»
کراماتی که از آن حضرت نقل شده بسیار زیاد است . از آن جمله در حدیث
صحیحى، حمادبن عیسی مى گوید :
« بر حضرت موسی بن جعفر بر شهر بصره وارد شدم ، پس به ایشان
عرض کردم :دعا کنید خدای تعالی یک خانه ، یک همسر ، فرزند وخادم
روزیم کند و پنجاه حج نصیبم کند . حماد مى گوید به محض اینکه پنجاه
حج را شرط کردم ، دانستم که من بیش از پنجاه حج انجام نخواهم داد سپس
حماد گفت : تابحال چهل و هشتحج به جا آوردم و این خانه من است که
روزیم شده ، و این همسر من است که در پشت پرده کلامم را مى شنود
و این خادم من و این پسر من است و همه اینها نصیبم شد.
پس از این سخن حماد دو حج دیگر انجام داد و پنجاه حج او تکمىل
شد سپس به قصد پنجاه ویکم حرکت کرد ، و همراه اوابوالعباس نوفری بود ،
زمانی که مى خواستند احرام ببندند و حماد قصد غسل داشت ، سیلی آمد و
او غرق شد و از دنیا رفت . رحمه الله علیه »همچنینی در حدیث صحیح
دیگری چنین آمده است« آن حضرت در سرزمىن منی به زنی عبور کردند
که مى گریست و فرزندان او در اطراف او گریه مى کردندو گاوی که
دارایی این زن بود ، مرده بود ، پس آن حضرت به طرف آن زن رفتند و
فرمودند : ای کنیزخدا ،چرا مى گریی ؟ آن زن پاسخ داد ای بنده خدا من
فرزندان یتیمى دارم و گاو ماده ای داشتم که گذران زندگی خود و کودکانم
از آن بود ، هم اکنونمرده است و من و فرزندانم راه چاره ای نداریم ،
حضرت فرمودند :آیا مى خواهی برایت زنده اش کنم ، پس به دل آن زن
افتاد که بگوید آری ای بنده خدا ، پس آن حضرت به کناری رفتند و دو
رکعت نمازی خواندند سپس دست خود را کمى بالا آوردند و لبان مبارک
را کمى تکان دادند ، سپس برخاستند و گاو را صدا زدند وباعصا یا
پای مبارک ضربه ای به او نواختند،
پس حیوان بر روی زمىن ایستاد . آن زن تا چنین صحنه ای را دید
فریاد زد و گفت : قسم به پروردگارکعبه که این عیسی بن مریم است .
امام علیه السلام به مىان مردم رفتند و بین آنان قرار گرفتند و عبور کردند . »
ایشان در زندان هارون الرشید و با زهری که به ایشان دادند ، غریبانه
ومظلومانه به شهادت رسیدند . قبر مطهر آن حضرت در کاظمىن و در
کنار قبر مطهر حضرت جواد علیه السلام قرار دارد.در پایان جهت تیمّن و
تبرّک چند حدیث از ایشان نقل مى کنیم ؛
. «یاهشام ، إنّ العاقل نظر إلی الدنیا وإلی أهلها فعلم أنها لاتنال إلا بالمشقه ،
و نظر إلی الآخره ، فعلم أنها لاتنال إلا بالمشقه ، فطلب بالمشقه أبقاهما . »
۲. « السخی قریب من الله ، قریب من الجنه ، قریب من الناس »
۳-« إنّ خواتین أعمالکم قضاء حوائج إخوانکم و إحساناً علیهم ما قدره و الا لم
یقبل منکم عملا هنو علی إخوانکم و رحموهم تلقو بنا »
۴. « جهاد الإمرأه ، حسن التبعّل »
۵. « ما من شیء تراه عینیک إلا فیه موعظه »

مبعث رسول گرامی اسلام بیست وپنجم ماه رجب
علت ارسال پیامبر عظیم الشأن اسلام برای رسالت
الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجاز عدته واتمام نبوته
مأ خوذا علی النبیین میثاقه ، مشهوره سماته (۱)
خداوند پیامبررافرستاد:
۱- برای اتمام یافتن وعدۀ خداوندی که عبارتست ازارسال پیامبران
۲- برای هدایت مردم
۳- برای اتمام کردن نبوت وختم رسالت
۴- نبوتش برای همۀ عالمیان وآوردن دین جاوید
۵- علامات طبیعی وروحی اودرکتابهای آسمانی ودرمعلومات اهل
۶- ذکر مشهوربوده است
۷- پیامبر عظیم الشأن اسلام درهنگامی ازطرف خدا فرستاده شد که
۸- ازرستگاری وارزش های الهی اثر ونشانی نمانده بود .
۹- باطل رابه وسیلۀ حق شکافت وحق راآشکارساخت
مردم رابه رشد وکمال هدایت نمود وبه اعتدال دستورداد
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته