اعتکاف در قرآن و حدیث
اعتکاف در قرآن و حدیث
ارزش معنوى اعتکاف
انقطاع از مادیات و امور دنیوى و ملازمت مسجد و دوام ذکر و عبادت خدا، به تنهایى و بدون اعتکاف نیز داراى ارزشى والا و اهمیتى فراوان است که در این زمینه آیات، روایات و احادیث زیادى را با چنین مضمونى مىتوان یافت، اما اهمیت اعتکاف به طور مشخص در قرآن و احادیث مورد تأکید قرار گرفته است.
در بنیاد اولین خانه توحید (کعبه) به دست دو پیامبر الهى، حضرت ابراهیم و اسماعیل‘ سخن از عهد و پیمانى به میان مىآید که از جانب خداوند، جهت تطهیر «بیتالله» براى طواف کنندگان، معتکفان و نمازگزاران از آنان گرفته شده است.
مطالعه در تعالیم ادیان الهى نشان مىدهد که همواره شیوههایى از درون گرایى و دورى از جمع در ادیان آسمانى وجود داشته است که شاید دلیل اصلی آن بازسازی معنوی بوده و این چیزی جز اعتکاف نیست.
از کلام وحى استفاده مىشود که در میان بنى اسراییل نوعى روزه همراه با سکوت (صمت) رایج بوده است.(۷) حضرت موسى با آن که مسؤولیت سنگین رهبرى و هدایت امت را بر دوش داشت، براى مدت زمانى آنان را رها کرد و براى خلوت کردن با محبوب خویش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش پروردگار فرمود: ) وعجلت الیک رب لترضى(؛ (طه/ ۸۴ ) پروردگارا به سوى تو آمدم تا از من راضى شوى.
قرآن مجید در جایى دیگر از« رهبانیت» و گوشه گیرى پیروان حضرت عیسى سخن به میان آورده، و مىفرماید: ) …و رهبانیه ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله فما رعوها حق رعایتها…( ؛(حدید/ ۲۷) و رهبانیتى را که خود ابداع نمودند، از این رو برایشان مقرر نمودیم تا خشنودى خداوند را کسب کنند. پس حق آن را چنان که باید مراعات نکردند.
مفسر بزرگ قرآن، علامه طباطبایى& فرموده است: «لحن آیه شریفه نشان مىدهد که خداوند، ابتدائاً رهبانیت را بر پیروان حضرت عیسى مقرر ننموده، ولى آن را مورد تأیید قرار داده است».(۸) هر چند آنان به دلیل این که در رهبانیت زیاده روى نمودند و حد و مرز آن را مراعات نکردند، مورد نکوهش خداوند قرار گرفتند.
اسلام با پیش بینى عبادتى به نام «اعتکاف» که در واقع نوعى خلوت و درون گرایى است، براى ساختن انسانها و جلوگیرى از آفت خدافراموشى و خودفراموشى، چارهاندیشى نموده است. اینها همه نشان مىدهد با آن که روح تعالیم ادیان، دعوت به جمع و اجتماع است، انسان به برنامههایى که او را با درون خود پیوند دهد نیز محتاج است.
راز این امر روشن است؛ معمولا حضور پیوسته و دائمى در عرصه اجتماع و کار و تلاش عملى، رفته رفته روحیه عمل گرایى را در انسان تقویت مىکند و پیدایش این روحیه چه بسا انسان را از درون تهى کند تا آن جا که به چیزى جز عمل بیشتر نیندیشد. شخص عملگرا و عمل زده حتى گاه فرصت نمىیابد نتایج کارها و تلاشهاى خود را هم به درستى ارزیابى کند لذا اعتکاف زمینه مناسبى است تا انسان به کاوش درباره انگیزهها و شرایط روحی خویش بپردازد و براى رفع نقصان و تکامل آن بکوشد. بنابراین اعتکاف با ویژگىهایى که اسلام براى آن در نظر گرفته، پاسخى است به این نیاز روحى، و فرصتى است مغتنم براى رو آوردن به خود و خدا.
میزان توجه پیامبر’ به برپایى اعتکاف، بسیار در خور دقت و تأمل است. خداوند متعال، پیامبر خویش را به داشتن خلق و خویى عظیم و بزرگ ستوده است: )و انک لعلى خلق عظیم(؛ (قلم/ ۴) و در حقیقت تو به اخلاق نیکو وعظیم آراسته هستى.
با این حال، آن حضرت با وجود مسؤولیت بزرگ اجتماعى که بر دوش داشت، خود را از اعتکاف بى نیاز نمىدانست؛ چنان که در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است: «رسول خدا در دهه آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف مىشدند و براى آن حضرت خیمهاى که از مو بافته شده بود، در مسجد برپا مىشد. پیامبر’ براى اعتکاف آماده مىشدند و بستر خویش را جمع مىکردند». (۹)
در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) آمده است: «کانت بدر فى شهر رمضان و لم یعتکف رسول الله’ فلما ان کان من قابل اعتکف عشرین. عشرا لعامه و عشرا قضاء لما فاته»؛ (۱۰) جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد، از این رو رسول خدا موفق به اعتکاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آینده یک دهه را به عنوان همان سال اعتکاف نمودند و یک دهه را نیز به عنوان قضاى سال قبل.
رسول خدا افزون بر اهتمام عملى نسبت به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق مىنمودند. در حدیثى از آن حضرت آمده است: «اعتکاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین»؛ (۱۱) یک دهه اعتکاف در ماه رمضان همچون دو حج و دو عمره است.
گرچه این حدیث ناظر به اعتکاف به مدت ده روز و در ماه مبارک رمضان است، ولى اعتکاف در کمتر از این مدت (به شرط آن که از سه روز کم تر نباشد) در غیر ماه مبارک رمضان مخصوصاً «ایام البیض» به اندازه خود، فضیلت و ثواب دارد.