اعتکاف ذکر حقّ تعالی
اعتکاف، ذکر حقّ تعالی، آرامش روان
آفرین قائمی
چکیده
اعتکاف بهترین فرصتی است که برای بهرهبرداری از ارتباط با خالق هستی، از طریق عبادت و ذکر و یاد آن ذات اقدس فراهم شده است. در محافل اعتکاف تنها چیزی که اصالت مییابد، ذکر و یاد خدا ـ جلّ جلاله ـ میباشد. لکن باید توجّه نمود که اذکار، انواع و جایگاههای متفاوتی دارند و هر ذکر متناسب با شرایط و حالات ویژه فرد یا جامعه ارایه شده و در شرایط و آداب مربوط به خود مؤثّر واقع میشود. این مختصر در پی آن است که با بیان اهمیّت و جایگاه ذکر حقّ تعالی در تعالی و آرامش روحی و روانی بشر و اتصال وی به هدف نهایی خلقتش، یعنی بر سر نهادن تاج کرامت خلافت الهی، اهمیّت و جایگاه اعتکاف را با استناد به کرام قرآنی، تبیین و نقش آن در خودسازی و دیگرسازی را بررسی نماید.
واژگان کلیدی
اعتکاف، ذکر، تهجّد، آرامش روحی و روانی، خلافت الهی انسان.
مقدّمه
انسان در طول زندگی خویش مبتلا به انواع مختلف مشکلات گشته و باید با آنها دست و پنجه نرم نماید، تا توان جسمی و روحی خود را به امتحان نهد و نفس خویش را متعالی نماید. این مصائب و مشکلات در واقع تنور آدمسازی است که انسان در آن پخته شده و مهیّای ورود به مراحل بعدی میگردد. واژۀ «امتحان» از «محن و محنت و غم» آمده و واژۀ «بلا» از «بَلِیَ الثّوب» (پوسیده شد لباس) گرفته شده است.
سرافراز بیرون آمدن از ابتلاآت و امتحانات الهی کار سادهای نیست، چنانکه رسیدن به مقام قرب الهی و محبوب آن بارگاه شدن نیز هزینهی بسیار دارد؛ هر سفری و هر کسبی توشه و سرمایهی خاصّ خود را طالب است. سرمایۀ مهمّ و مناسب توفیق در این میدان نیز «ذکر الهی» است.
با توجّه به معنای لغوی ذکر و کاربردهای قرآنی آن چنان که ذکر مسبوق به غفلت یا نسیان است، که آن دو نیز مسبوق به علم قبلی حصولی یا حضوری (مغفولعنه)اند؛ میتوان گفت ذکر و نسیان از باب عدم و ملکه است و به همین جهت انتساب «ذکر» به موجودات تکوینی غیر ذیشعور و بلکه ملائکه و … بیمورد است و در خصوص قدسیان هیچ کاربردی در قرآن ندارد. آنچه در قرآن کریم به موجودات تکوینی و همچنین به ملائکه و قدسیانِ حول عرش نسبت داده شده صِرفاً «تسبیح» است که گاه به تنهایی و گاه همراه با «حمد» آمده است. )إذ قال ربّک للملائکه إنی … قالوا … و نحن نسبّح بحمدک ونقدس لک([۱] (بقره۲/۳۰؛ و نیز مؤمن۴۰/۷؛ نور۲۴/۴۱؛ اوّلین آیه سور مسبّحات[۲]؛ اسرا ۷/۴۴؛ ص۳۸/۱۹-۱۷؛ انبیا۲۱/۷۹)
پس ذکر تنها مخصوص انسان است، چنانکه به نقلی ریشۀ واژۀ انسان از «نسیان» (فراموشی) است، پس نیازمند به یادآوری و نیز همدمی با آنی است که واقعاً همدم اوست، چنان که به نقلی دیگر ریشهی انسان از «انس» است. از سوی دیگر واژۀ اعتکاف از «عکف و عکوف» به معانی بازداشتن و بند کردن و گوشهنشین شدن و خلوت گزیدن گرفته شده است. در اصطلاح، اعتکاف بست نشستن مؤمن برای عبادت در مسجد یا یکی از حرمها، به مدّت سه روز همراه با روزه و با رعایت شرایط خاصّ است و از آنجا که اعتکاف ذکر حقّ تعالی است، این نوشتار عهدهدار تبیین مصادیق مختلف ذکر و کاربردهای هر یک در مواضع خاصّ خود ـ در حال اعتکاف ـ است تا آثار هر یک به طور مناسب و کامل حاصل آید. بنابراین مسألۀ محوری و سؤال اساسی این نوشتار مختصر این است که: «ذکر دارای چه مصادیق و کاربردهایی است و هریک چگونه در تعالی وجودی و آرامش روانی انسان معتکف مؤثّر واقع میشوند؟»
گونههای ذکر
الف) تسبیح و حمد تکوینی؛ به سان سایر موجودات (ساختار جسمانی و روحی انسان بر کمالات حقّ تعالی و مبرّا بودن آن ذات اقدس از هر عیب و نقص گواهی میدهند)؛
ب) ذکرقلبی؛ دائماً به یاد خدا بودن و خدا را مدّ نظر داشتن و به فکر عواقب اخروی اعمال بودن؛
ج) ذکر لسانی؛ گفتن تکبیر، تهلیل، تسبیح و حمد و استغفار و … با زبان؛
د) ذکر جوارحی؛ انجام واجبات و طاعات و عبادات، همراه با ترک محرمات و قبایح و … ( تقوا و ورع با احساس حضور و نظارت الهی، در هر وضعی و موقعیّتی).
آن چه مصطلح و معروف است همان ذکر لسانی است؛ لکن آنچه مؤثّرتر است ذکر جوارحی و جوانحی است. از ذکر قلبی و جوارحی است که به تقوا و نیز خلوص میتوان تعبیر نمود. در قرآن کریم از میان اذکار لسانی به تسبیح، تکبیر و استغفار امر شده و از میان افعال به نماز، تلاوت زکات و … به عنوان ذکر جوارحی حقّ امر شده است.
اسباب و مصادیق ذکر:[۳]
۱) تلاوت قرآن کریم: )إنا نحن نزّلنا الذّکر و إنّا له لحافظون( (حجر۱۵/۹ و ۶ و نیز انبیا۲۱/۵۰ و۱و …)؛
۲) یاد و توجّه به اوصاف خداوند متعال: )وأذکر إسم ربّک و تبتّل إلیه تبتیلاً( (مزّمّل۷۳/۸) )اُتل ما اوحی إلیک من الکتاب و أقم الصّلوه …. و لذکر اللّه اکبر( (عنکبوت۲۹/۴۵)؛
۳) یاد قیامت: )إنّا أخلصناهم بخالصه ذکری الدّار( (ص ۳۸/۴۶ و فجر۸۹/۲۳)
۴) نماز: )فاعبدنی و اقم الصّلوه لذکری( (طه۲۰/۱۴) ؛ )و ذکر إسم ربّه فصلّی( (اعلی۸۷/ ۱۵) و )یا ایّها الّذین امنوا إذا نودی للصّلوه من یوم الجمعه فاسعوا إلی ذکر الله((جمعه ۶۲/ ۹) ؛
۵) ابلاغ پیام الهی (رسول) : «قد أنزل الله إلیکم ذکراً * رسولاً یتلوا علیکم آیات الله مُبَیِّنَاتٍ» (طلاق۶۵/۱۰-۱۱و مرسلات۷۷/۵)؛
۶) توجّه به خلقت و نعمات الهی: )تبارک الّذی جعل فی السّماء بروجاً و جعل فیها سراجاً و قمراً منیراً * و هو الّذی جعل اللّیل و النّهار خلفه لِمن أراد أن یذّکّر أو أراد شکوراً( (فرقان ۲۵/۶۲ و۶۱؛ نیز: زمر۳۹/۲۱و …) ؛
۷) ایّام الله: )و ذکّرهم بأیّام الله إنّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور( (ابراهیم۱۴/۵)؛
۸) عبرت و درس و الگوگیری از جریانات تاریخ (قصص انبیا و سرگذشت انسانهای دیگر): )لو أنّ عندنا ذکراً من الاوّلین* لکنّا عباد الله المخلصین( (صافات۳۷/۱۶۹-۱۶۸) و )فاستجبنا له … رحمهً من عندنا و ذکری للعابدین( (انبیا۲۱/۸۴ و۲۴ و بلکه کل سوره انبیا)؛
۹) سجده و حمد و ثنای الهی: )فسبّح بحمد ربّک و کن من السّاجدین( (حجر۱۵/۹۸)؛
۱۰) توکّل: )توکَّل علی الحیِّ الذی لایموت و سبِّح بحمده( (فرقان۲۵/۵۸)؛
۱۱) صبر: )فاصبر علی ما یقولون و سبّح بحمد ربّک( (طه۲۰/۱۳۰).
محلهای ممتاز برای ذکر
۱) مساجد: «من أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه» (بقره۲/۱۱۴؛ نیز: جنّ۷۲/۱۸)
۲) بیوت خاص: )اللّه نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه …. فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیه اسمه یسبّح له بالغدوّ و الاصال * رجال لاتلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله و اقام الصلوه وایتاء الزکوه ….( (نور۲۴/ ۳۵-۳۷). بنا به روایات و تفاسیر مختلف مراد از این بیوت خاص، مشاهد مشرّفه(حرمها) و اماکن متبرکه به قبور یا حضور اولیاءالله میباشد، چنانکه برای اعتکاف نیز مساجد جامع شهرها، مسجدالحرام، مسجدالنّبیّ و حرمهای ائمّه^ معرّفی شدهاند.
زمانهای ممتاز برای ذکر
۱) کلّ عمر و آنات زندگی: )أولم نعمّرکم ما یتذکّر فیه من تذکّر و جاءکم النذیر( (یس۳۵/۳۷)؛ بنا به این کریمه کل عمر فرصت متذکّر شدن و به خود آمدن است، بخصوص دوران رشد و جوانی؛ اما ذکر در ازمنهی خاصّی دارای ویژگی و رجحان ویژه است.
۲) صبحگاهان و غروب: )بالغدوّ و الآصال( (احزاب۳۳/۴۲–۴۱) و )بالعشی ءٍ و الإبکار( (غافر۴۰/۵۵) ؛ )قبل طلوع الشّمس و قبل الغروب * من اللّیل فسبحّه و أدبار السّجود( (ق۵۰/۴۰–۳۹)؛ )و اصبر لحکم ربّک فانّک باعیننا و سبّح بحمد ربّک حین تقوم* و من اللّیل فسبّحه و أدبار النّجوم( (طور ۵۲/ ۴۹- ۴۸) و نیز انسان ۷۶/ ۲۶ – ۲۵؛ طه ۲۰/۱۳۰ و…در روایات شریف نیز بر اوقاتی مثل سحر، شب و روز جمعه، اعیاد و مناسبتهای دیگر اسلامی، شبهای ماه رمضان بخصوص شب قدر و مانند اینها تأکید بسیاری شده است چنانکه برای اعتکاف نیز بر اوقاتی خاصّ مثل ایام البیض رجب ، شعبان، ذیالحجّه و کلّ ماه رمضان، بخصوص دهۀ آخر آن تأکید خاصّی گردیده است؛ لکن بسان خود ذکر، در سایر ایّام نیز اگر شرایط فراهم باشد، مناسب است.
شرایط تأثیرگذاری ذکر و تذکّر
۱. ذاکر ایمان داشته باشد: )ذکّر فان الذّکری تنفع المؤمنین((الذاریات۵۱/ ۵۵)
۲. ذاکر صاحب دل بوده و گوش شنوا داشته باشد: )إنّ فی ذلک لذکر لمن کان له قلب أو ألقی السّمع و هو شهید( (ق۵۰/۳۷ و الحاقه۶۹/۱۲)
۳. عبد، منیب باشد، یعنی طالب قرب الهی از در زاری و توبه وارد شود: )تبصِره و ذکری لکلّ عبد منیب((ق۵۰/۸)
۴. ترس از معاد و عقاب بر جانش نشسته باشد: )فذکّر بالقرآن من یخاف وعید( (ق۵۰/۴۵ و مدثّر۷۴/۵۳-۴۹)
۵. خاشعانه ذاکر شود: )ألم یأن للّذین امنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحقّ و لایکونوا کالّذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الأمد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون( (حدید۵۷/۱۶)
۶. متّقی گردد تا متذکّر شود: )إنّه لَتذکره للمتّقین( (الحاقه۶۹/۴۸)
۷. اذن الهی و اراده خود فرد در تأثیر نهایی ذکر دخیل است: )کلّا إنّه تذکره*فمن شاء ذکره*و ما یذکّرون إلّا أن یشاء الله هو أهل التّقوی و أهل المغفره( (مدّثّر۷۴/۵۶-۵۴ و دهر۷۶/۳۰ـ ۳۱)
۸. قلب او مملوّ از خشیت حقّ تعالی باشد: )فذکّر ان نفعت الذّکری*سیذّکّر من یخشی( (اعلی۸۷/۹-۱۰)
با این مشخّصههای مذکور برای ذکر و ذاکر، شخص معتکف نیز باید تمامی این شرایط را در تمامی مراحل و لحظات اعتکافش رعایت نماید تا بتواند از ذکر که لازمهی لاینفکّ اعتکاف است، ثمرهی کامل و مناسب تعالی خویش را به دست آورد. بدین ترتیب مؤمن متّقی با انابه و توبه، همراه با قلبی خاشع و جوارحی خاضع و ترسان و لرزان از مقام ربوبی و خوف عقاب از گناهان در اعتکاف حاضر میشود تا به اذن الهی و تمنّای واقعی خویش چشم و گوش دل را بر الهامات الهی بگشاید، باشد که در آخرت وارث جنّات نعیم و ناظر بر جمال و جلال حقّ تعالی گردد. وصول بدین مقام همان مقام خلافت الهی است که سبب تمکین و اطاعت ماسواه از این عبد به خدا پیوسته میشود.
موانع ذکر و تذکّر
۱) وسوسههای شیطان؛
۲) قمار و شراب: )إنّما یرید الشّیطان أن یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر الله و عن الصّلوه فهل أنتم منتهون( (مائده۵/۹۱؛ انعام ۶/۶۸ و مجادله۵۸/۱۹)
۳) عدم عزم و اراده قوی: )لقد عهدنا إلی آدم من قبل، فنسی و لمنجد له عزماً( (طه۲۰/۱۱۵)
۵) هواپرستی: )لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هویه و کان امره فرطا( (کهف۱۸/ ۲۸و۵۷)
۶) تغافل(کری و کوری باطنی): )الّذین کانت أعینهم فی غطاءٍ عن ذکری و کانوا لایستطیعون سمعا( (کهف ۱۸/۱۰۱)
۷) حبّ افراطی اموال و اولاد: )یا ایّها الّذین امنوا لا تلهکم أمولکم و لا أولادکم عن ذکرالله( (منافقون۶۳/۹) و )لکن متّعتهم و آباءهم حتّی نسوا الذّکر و کانوا قوماً بورا( (فرقان۲۵/۱۸)
۸) همنشین بد: )یا ویلتی لیتنی لم أتخذ فلاناً خلیلا* لقد اضلّنی عن الذّکر بعد إذ جاءنی» (فرقان۲۵/۲۹-۲۸)
۹) تمسخر: )فاتّخذتموهم سخریّا حتی أنسوکم ذکری و کنتم منهم تضحکون ((مؤمنون۲۳/۱۱۰)
۱۰) اسراف: )أفنضرب عنکم الذّکر صفحاً أن کنتم قوماً مسرفین( (زخرف۴۳/۵)
۱۱) قساوت قلب: )فویل للقاسیهً قلوبهم من ذکرالله اولئک فی ضلال مبین( (زمر ۳۹/۲۲ و حدید۵۷ /۱۶)
۱۲) دنیامحوری و فراموشی آخرت: )فأعرض عن تولّی عن ذکرنا و لم یرد إلّا الحیوه الدّنیا( (نجم۵۳/۲۹)
با توجّه به این رهنمودها، یک معتکف ذاکر، برای رسیدن به اهداف اعتکاف، باید با ارادهای راسخ وساوس شیطانی را از خود دور نموده و با گزینش مصاحبی مناسب وارد این محفل گردد. در مدّت اعتکاف خود سعی نماید فکر خود را از توجّه به مشکلات یا تعلّقات دنیوی به شغل، اموال، خاندان و مانند اینها فارغ ساخته و از اسراف در مواقع افطار یا سحری خوردن یا اشتغال به امور بیفائده و بلکه مضرّ به این حالات معنوی پرهیز نماید. در غیر این صورت نباید متوقّع تحقّق دستاوردهای اعتکاف که در ذیل با عنوان رهاورد ذکر میآیند، باشد. برعکس نباید خود را از عواقب ترک ذکر مصون بشمارد.
رهاورد ذکر
۱) افزایش ایمان، توکّل و خشوع قلب: )إنّما المؤمنون الّذین إذا ذکرالله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته ایماناً و علی ربّهم یتوکّلون( (انفال۸/۲ و زمر۳۹/۲۳)
۲) جلب نصرت و عنایات الهی (دریافت امدادهای غیبی): )فأذکرونی أذکرکم( (بقره۲/۱۵۲)
۳) آرامش و اطمینان قلب با امید به خداوند برای حلّ مشکلات دنیوی، معنوی و اخروی: )الّذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکرالله ألا بذکرالله تطمئنّ القلوب((رعد۱۳/۲۸)
۴) صبر، اعمال صالح و سبقت بر خیرات: )الّذین إذا ذکراللّه وجلت قلوبهم و الصّابرین علی ما أصابهم و المقیمی الصّلوه و ممّا رزقناهم ینفقون( (حجّ۲۲/۳۵)
۵) طلب خیر و امید برکت: )فقال إنّی أحببتُ حبّ الخیر عن ذکر ربّی( (ص۳۸/۳۲)
۶) مغفرت و ثواب و اجر عظیم: )و الذّاکرین الله کثیراً و الذّاکرات أعدّ الله لهم مغفرهً و اجراً عظیما( (احزاب۳۳/۳۵ و یس۳۶/۱۱)
۷) الگوگیری از نمونههای برجسته: لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه لمن کان یرجوالله و الیوم الاخر و ذَکَرَ الله کثیرا( (احزاب۳۳/۲۱)
۸) اقامه دین به وسیله نماز: )و ذکر اسم ربّه فصلّی( (اعلی۸۷/۱۵)
۹) راهی جستن به سوی خدا: )إنّ هذه تذکره فمن شاء اتّخذ إلی ربّه سبیلاً( (دهر۷۶/۲۹)
۱۰) بصیرت (روشندلی و خوش فهمی با تشخیص صحیح و مناسب): )تبصره و ذکری( (ق۵۰/۸)
۱۱) رزق خاصّ الهی (دستگیری و هدایت در مواضع تحیّر و شک): )رجال لاتلهیهم تجاره و…عن ذکرالله ….* لیجزیهم الله أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و الله یرزق من یشاء بغیر حساب( (نور۲۴/۳۸- ۳۷) .
معتکف ذاکر که شرایط و آداب ذکر را رعایت و موانع آن را برطرف نموده، پس از خروج از اعتکاف احساس آرامش، اطمینان و معنویّت و لذتی شگرف وجود او را فرا میگیرد، لذّتی که با تمامی لذّات دنیا که در طول عمرش چشیده برابری کرده و بلکه با آنها قابل مقایسه نیست. بنابراین متعتکف اگر مراقب باشد و رهاورد اعتکافش را به مرور زمان و اشتغال به امور روزمرّه از دست ندهد، این عنایات و برکات در طول عمر همراه او بوده و در آخرت دست او را خواهد گرفت. پس بر معتکفان لازم است تا هم فرصت اعتکاف را غنیمت شمرده و از آنات آن بهرهی وافر ببرند و هم با تمرین و تکرار که حداقل در طول سه روز داشتهاند، پس از خروج از اعتکاف همچنان سعی نمایند با انجام واجبات و ذکر دائم و نیز ترک گناه، برکات و آثار آن را حفظ نمایند.
عواقب ترک ذکر
۱) تحریف کتاب آسمانی: )فبما نقضهم … یحرّفون الکلم عن مواضعه و نسوا ما ذکّروا به( (مائده۵/۱۳)
۲) عداوت و دشمنی: )فنسوا حظّا ممّا ذکّروا به فأغرینا بینهم العداوه و البغضاء إلی یوم القیامه( (مائده۵/۱۴)
۳) زندگانی سخت و پیچیده: )من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشه ضنکا( (طه۲۰/۱۲۴)
۴) کور محشور شدن: )و نحشره یوم القیامه أعمی( (طه۲۰/۱۲۴)
۵) رها شدن در قیامت (دوری از رحمت الهی): )قال کذلک أتتک ایاتنا فنسیها و کذلک الیوم تنسی( (طه ۲۰/۱۲۶)
۶) عذاب قیامت: )من یعرض عن ذکر ربّه یسلکه عذابا صعدا( (جنّ۷۲/۱۷)
۷) انتقام الهی: )من أظلم ممن ذکّر بایات ربّه ثم أعرض عنها و إنّا من المجرمین منتقمون( (سجده۳۲/۲۲)
۸) ورود در حزب شیطان و خسران دنیا و آخرت: )إستحوذ علیهم الشّیطان فأنسیهم ذکرالله اولئک حزب الشّیطان، ألا إنّ حزب الشّیطان هم الخاسرون( (مجادله ۵۸/۱۹)
۹) شقاوت: )یتجنّبها الأشقی( (اعلی۸۷/۱۱)
۱۰) میل به بی بندوباری و انکار آخرت: )فما لهم عن التّذکره معرضین… بل یرید کلّ امرء منهم أن یوتی صحفاً منشّره * کلّا بل لایخافون الآخره( (مدّثّر۷۴/ ۴۹ -۵۳)
۱۱) تنفّر و انزجار از ذکرخدا: )إذا ذکرالله وحده اشمأزت قلوب الّذین لایؤمنون( (زمر۳۹/۴۵).
با توجه به آنچه گزارش شد میتوان گفت بهترین ذکر، ذکر قلبی و دائمی است که آثار آن در اخلاق، رفتار و گفتار نمود پیدا کند و بالتّبع انسان را نورانی مینماید، لکن نورانیّت ذکر و تذکّر و پیروی از آن، وقتی محقّق شود که بصیرت و شنوایی و قلب منیب باشد، یعنی جواج آدمی به سوی حضرت حق بازگشته باشد و لا ذکر به توجه و توبه، فایدهی چندانی نداشته و بلکه بیشتر حجّت را بر ذاکر تمام کرده و بالتّبع بر ظلمات او میافزاید. بنا براین تحقّق اهداف اعتکاف و تحصیل محبّت خدا و تقویت آن با ذکر مشروط به دو چیز است:
نخست تحصیل معرفت خدا و تقویت و توسعه آن و مسلّط ساختن آن بر دل و دوم پاک ساختن دل از مشاغل و دلبستگیهای دنیا و بریدن از ماسوی الله و پیوستن به خدا با تأمّل وتفکّر؛ زیرا هر که چیزی را دوست دارد، ناگزیر آن را و آنچه را که متعلّق به آن است، بسیار «یاد» میکند. پس دوست خدا از یاد خدا و یاد رسول او و یاد قرآن (که کلام او است) و تلاوت آن غافل نمیماند و از مناجات او لذت میبرد. وقتی معرفت و ذکر و ابراز محبّت از سوی عبد آشکار و بر آن اصرار شود، هم محبّت الهی در دلش تعمیق مییابد و هم جلوههای ارتباط و محبّت حقّ تعالی به او، از طرق مختلف مثل سکونت نفس، گشایش کارها و مشکلات و برآورده شده حاجات و از این قبیل برکات نمودار میشود.
پس متذکّر شدن نفس در پی تکثر ذکر و استمرار آن میباشد. این مداومت محبّت طرفینی (بین خداوند متعال و بنده) را لحظه به لحظه میافزاید.
محبّت و انس ناگزیر همرنگی میآورد، زیرا محبّ واقعی دائماً مراقب است تا از وی چیزی سر نزند که محبوب را از وی برنجاند و نتیجه چننی ارتباطی، تهذیب نفس، خداگونه شدن و آیت حق گشتن نصیب ذاکر میگردد و دیگران از دیدن او به یاد خداوند متعال میافتند. پس ملاقات با او نیز سبب سکونت و آرامش میگردد. بدین ترتیب بین ذکر با محبّت و معرفت حقّ تعالی و تزکیهی نفوس تعاملی طرفینی برقرار بوده و هر یک، دیگری را ارتقا کمّی و کیفی میبخشد. یکی از بهترین و برترین فرصتهای ذکر و عبادت، ایّام اعتکاف است، پس میتوان گفت اعتکاف بهترین فرصت خودسازی و دگرسازی از طریق محبّ و محبوب خداوند متعال شدن است.
حقیقت ذکر و رابطه آن با لقاء الله (خلیفهی الهی شدن)
روح انسان در اثر اعمال خاصّی رابطهی وجودیِ قویتری با خدای متعال پیدا میکند و این امری است حقیقی و وضعی که اکتسابی بوده و با اراده و خواست و تلاش انسان محقّق میشود. در اثر این رابطه، خودِ جوهرِ نفس انسان کاملتر میشود و هر قدر کمال نفس بیشتر شود، لذیذ معنویاش هم بیشتر خواهد بود. این لذّت پایدار نفس که سعادت نامیده میشود، تنها و تنها به وسیله عمل به دستورات شرع حاصل میشود و همهی دستورات شرع به خاطر همین هدف نهایی نازل و به بشر ابلاغ شده است؛ البته اهداف دیگری هم وجود دارد، ولی هدف نهایی همهی آنها همین است. پس کمال نهایی انسان در تقویت رابطه وجودی او با خدای متعال است و این رابطه با تداوم ذکر و لذّت بردن از ذکر محبوب واقعی یعنی ربّ العالمین حاصل میآید.
نقش اساسی و مهمّ تلقین را هیچیک از روانشناسان انکار نکردهاند، از این رو یکی از مؤثّرترین راههای ورود حقایق و معارف به قلب «تلقین و تکرار زبانی» است. این ذکر است که القای آن در قلب و مداومت آن سبب مکاشفه و علم حضوری به ملکوت خواهد شد. بخصوص در پی توجّه به مفاهیمی که به قلب تلقین میشود مثل الله اکبر، لاحول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم، سبحانالله، الحمدلله و لاإله إلا الله. این عبارات و مفاهیم آن از یک سو اوج توحید را و از سوی دیگر اوج وابستگی بنده را به قلب القا مینمایند. پس نقش تلقین در این خصوص بیبدیل است. روانشناسان تلقین را یکی از مؤثّرترین راهها برای مبارزه و تضعیف یک صفت ناهنجار و جایگزینی خلقی پسندیده در روان آدمی میدانند. ایشان با ایمان به این روش، به مداوای بیماران روحی و روانی و حتّی جسمانی خویش میپردازند.
نقش تلقین در تربیت و دیگرسازی نیز اساسی و پراهمیّت است و تأثیر آن بر دیگری کمتر از خود تلقین نیست. علت تأکید معصومین^ بر ذکر زبانی، همین نقش تلقین (القا) به قلب و نرم کردن و جلابخشی آن و صفابخشی روح است، تا جایی که رؤیت این عبد، رؤیت وجهالله شود که «إلیه یتوجّه الأولیاء». این همان منزلتی است که از آن به « قرب الهی» تعبیر میشود.
در این جا مقصود از قرب، تکامل روح، با رهایی از تیرگی گناه، عصیان و جهالت، اکتساب شفافیّت ایمان، علم و سایر کمالات است. خودآگاهی در انسان، گاهی به حدّی میرسد که مییابد از خود وجودی ندارد و برای خود جدای از خداوند، وجودی قایل نیست. هرچه هست از او دارد و با ارادهی اوست و با نیروی او حرکت، درک و زندگی میکند. نتیجه اینکه آدمی میتواند به مرحلهای از خودآگاهی برسد که بین خود و خدا واسطه و حجابی را نبیند. انسانی که به این مقام میرسد دیگر چشم و گوش و ارادهی او نیز خدایی میشود. اعتکاف، یعنی حداقل سه روز عزلت گزیدن از مردمان و اشتغالات روزمرّه و دریچهای به انس، تفکّر و ذکر حقّ تعالی که برترین فرصت را برای کاملشدن و به اوج رسیدن در اختیار انسان مینهد.
رابطهی ذکر و دعا و اعتکاف
«دعا» خواندن خدا و معبود است که بدون توجّه قلبی (ذکر) حاصل نیاید. اگر دعا از روی عبودیّت و اخلاص و همراه با تذکر و تفکّر باشد، اصل و مخّ عبادت و خود نوعی ذکر و بلکه بالاترین مصادیق ذکر است که همان درک نیاز، ضعف، محدودیّت و فقر خود در برابر غنا، قدرت، علم، عطا و فیض نامحدود حق تعالی است. پس دعا چون ارتباط با خداست، فی نفسه مصداق ذکر به معنی عامّ است و بدون ذکر (حضور قلب) مؤثّر نیست، در عین اینکه متضمّن اذکار مصطلح، امثال حمد و ثنا و تسبیح و تقدیس حق و صلوات خالصانه بر رسول’ و آل الله^ و یاد نِعَم و معاد و … نیز هست.
اساساً تقاضا از بطن حمد و ثنا متولّد میشود و شکل میگیرد ـ چه انقطاع از اسباب و تعلّقات دنیوی عامل این حمد و ثنا باشد و یا نباشد ـ زیرا وقتی بنده متوجّه غنا، قدرت، علم مطلق و سایر کمالات خدا از یکسو و فقر، ضعف و نیاز خود از سوی دیگر شد، خود به خود از یکسو زبان به تحمید، تقدیس و تمجید میگشاید و از سوی دیگر تقاضا و نیازش را مطرح میکند. این جریان طبیعی تفکّر و تدبّر یا پیدایش و نمود جدّی نیاز و وابستگی است که در پی آن عبد مشتاق ذکر و انس پیدرپی و بیشتر و عمیقتر میشود. به همین جهت است که ادعیّه و بویژه سورهی حمد که در هر نماز دو بار تکرار میشود، ترکیبی از هردو هستند.
آنچه مسلم است آن که اگر بنده هم چیزی طلب هم نکند، کریمِ رحیمِ ودود خود رسم بندهپروری میداند و قطعاً در پی دعا اجابتی است: )إذا سئلک عبادی عنّی فإنی قریب اجیب دعوه الداع إذا دعان فالیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی(؛ (بقره۲/۱۸۶) یعنی دعا کنید و از تقاضای از خداوند جلیل ابا واستکبار ننمایید و مطمئن و در امنیّت باشید که حتماً و لزوماً دعای شما اجابت میشود. دقّت شود که حتماً اجابتی در کار است، هم به دلیل عقلی چون:
۱) خدا وعده داده و صادق است؛
۲) عالم و قادر و غنی مطلق است؛
۳ ) رحیم و ودود و عطوف است (دلیل نقلی).
پس حتماً میدهد و اجابت میکند و ردّ کلّی دعا محال است، مگر آنکه مانع فیضی، سدّ راه باشد و دعا بالا نرود یا طلب، واقعی و حقیقی نبوده باشد. اجابت و اعطا نیز لزوماً عطای دنیوی و عین تقاضای عبد نیست، بلکه اصل، انس و توفیق دعا و ایجاد مودّت در قلوب است و ذکر در اعلی علیّین، نیز از جمله ثمرات دعاست، زیرا لبیک خدا انحای مختلفی دارد و اعطای اصل خواسته فوراً یا متأخراً خود موجب اجابت مضاعف است.
از جمله شروط اجابت دعا توبه، صلوات و طلب غفران و قصد عدم تکرار گناه است و همین نیز توفیقات روز افزون و تهذیب نفس را به دنبال میآورد. در پی دعا و ارتباط، دل نرم شده و یقین و ایمان فرد روز افزون میگردد. )إنما المؤمنون الذین إذا ذکرالله و جلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایمانا و علی ربّهم یتوکّلون(. (انفال/۲و زمر۳۹/۲۳و۲۲)
ذکر و دعا، با زبان خدا یا معصوم، با خدا سخن گفتن است، زیرا سخن باید متناسب با شأن شنونده و مخاطب تنظیم شود! روشن است که در پی نرمی دل و افزایش ایمان و توکّل، عمل صالح تحقّق خواهد یافت، زیرا دعا، ذکر و توجّه؛ هم نمایانگر مقصد است و هم زاد و توشهی راه تا وصول به مقصد. ذکر که نوعی تجدّد و تحوّل است به واسطه شناخت، محبّت و دلدادگی، انسان را به اصل خویش برمیگرداند.
امام رضا×: «من ذکرالله و لم یستبق إلی لقائه فقد استهزء بنفسه»[۴] ذکر عملی نیز هم سبب تزکیه و تطهیر نفس و جان انسان و تطهیر مال فرد میشود و هم تطهیر جامعه از عوارض سوء فقر، فاصله طبقاتی و … را در پی دارد. با این همه اصل انس و گفتوگوی با محبوب واقعی ـ گرچه خواسته و حاجتی در بین نباشد ـ خود مطلوب است و سبب لذّت و تعالی روح بشر تا ملکوت هستی میشود، پس )اذکر إسم ربّک و تبتّل إلیه تبتیلا( .(مزّمّل۷۳ /۸)
با اعتکاف عبد خود را از اشتغالات و تعلّقات روزمرّه میرهاند تا فارغ از هر چیز و هر کس، از همه منقطع و به خدا پیوسته، با آن ذات اقدس از راه دعا و ذکر و عبادت متّصل گردد.
«اللهم قوّ علی خدمتک جوارحی واشدد علی العزیمه جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتک و الدّوام فی الإتّصال بخدمتک حتّی اسرح إلیک فی میادین السّابقین و اسرع إلیک فی البارزین و أشتاق إلی قربک فی المشتاقین و ادنو منک دنوّ المخلصین و أخافک مخافه الموقنین و أجتمع فی جوارک مع المؤمنین»[۵] اوج تحقّق این مطالبات با تمام وجود در حجّ و اعتکاف قابل لمس و حسّ است و بیجهت نیست که بسیاری از احکام حجّ و اعتکاف به هم شبیهاند و نیز بر اعتکاف در دهۀ اوّل ذیالحجّه تأکید خاصّی شده است.
تأکید بر تلاوت قرآن و أذکار قرآنی
)فأنّما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون((دخان/ ۵۸ و…)
تجربه نشان داده است که به زبان آوردن «افکار» سبب تصحیح، تکمیل و تعمیق آن شده و «تکرار» مطالب با زبان به گونهای که خود فرد آن را بشنود و نیز گفتوگوی علمی (مباحثه) اثری شگرف بر جاافتادن مطالب علمی، فرهنگی، اخلاقی و مذهبی دارد و آن را در حافظه ثابت مینماید. تکرار کلمات حکیمانه سبب رسوخ در روح و ملکه شدن آن شده و موجب عمل به فضایل و ترک رذایل میگردد. درست بسان کودکی که تازه زبان باز کرده و از راه انس و تکرار بر گنجینهی لغات خود و اصلاح آنها میافزاید. به همین جهت در قرآن بر اصل «اصل اقرا و تلاوت» تأکید شده است: )فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن( (مزّمّل۷۳ /۲۰ و۴)
«سیر» تا وقتی در سریان و جریان است که توجّه قلبی تامّ حاصل باشد و الا سیر متوقف میشود و اگر غفلت شود، رو به به قهقهرا میرود. به علاوه قرائت با ترتیل قرآن سبب تقویت هوش و حافظه و بالا بردن اندیشه و فکر و توان استدلال گشته و علاوه بر این که توشهی آخرت و سبب ارتقای درجات است، آرامشبخش دنیا و نورانیکننده مکان و انسان نیز میباشد. نور حسّی، چشم را متأثّر میکند و نور معنوی و روحی، جان و دل را متأثّر و رقیق و جلّی مینماید و چون روح محدودیّت جسم را ندارد، در طیّ مسیر بسی توسعه و سرعت مییابد.
اگرچه اساس ذکر، توجّه متفکّرانه قلب است، امّا خداوند متعال آثار فوق العاده مهمّی را در خود الفاظ قرار داده است، زیرا الفاظ مرتبهی نازله معانی و آنها مرتبه نازله حقایق و مصادیقاند و الفاظ ناظر به معانی وضع شدهاند و حقایق نورانی از آنها کسب نور، جذابیّت و لطافت میکنند و بالعکس. همین امر علّت تأکید بر عربی خواندن نماز و ادعیه است، زیرا هرچه الفاظ به آن معانی نزدیکتر باشند، اثرشان بیشتر است. لفظی که نورش را از معنا میگیرد، خودش هم منوِّر است و نور الفاظ هم به تبع نور معانی و حقایق آنها، دارای مراتب تشکیکی میشوند و متفاوتاند و امثال کربلایی کاظم، نور الفاظ قرآن را تشخیص میدهند و از این طریق قرآن کریم را تلاوت مینمایند و تمییز میدهند!
انتقال نور الفاظ و کلمات به اوراق و اصوات منحصر نیست، بلکه جان ذاکر نیز نورانی شده و در قیامت آن را در پوششی از نور وارد محشر میکنند، تا آنجا که گرفتاران ظلمت نفاق و جهالت و غفلت از ایشان طلب نور مینمایند.(حدید۵۷/۱۲-۱۷).
ایّام اعتکاف مناسبترین فرصت زدودن تاریکیهای نفاق، غفلت و جهالت از قلب و فکر انسان و نورانی شدن به ایمان و علم و عبادت و ذکر حقّ تعالی میباشد. پس باید فرصت پیش آمده برای اعتکاف را غنیمت شمرد، چه بسا در همین ایّام رهاوردی نصیب انسان شود که تا آخر عمر انسان را از گناه و لغزش نگه دارد، چنانکه ممکن است اگر این فرصت از دست برود، دیگر برای انسان چنین میدانی میسور نیفتد. نبیّ اکرم’ فرمایند: «ألا فی ایّام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها».[۶]
تأثیر گونههای ذکر معتکفان بر معنویّت فرد و امنیّت جامعه
سلام و تحیّت و احوالپرسی
از جمله اذکار مهمّ اسلامی که مورد توجّه تامّ واقع نمیشود: «سلام علیکم و رحمه الله و برکاته» میباشد. «سلام» ازجمله نامهای خود خداوند متعال و سبب سلامتی طرفین است: «الملک القدوس السلام المؤمن» .(حشر۵۹/۲۳) «تحیّت» از ریشه حیات است، پس حیاتبخش و معدّ و ممدّ حیات است. «سلام» نیز اگر چه مقدّمه و شروع ارتباط است و کمّ و کیف آن بر نحوهی ادامهی ارتباط تأثیر مستقیم مینهد!، لکن صرفاً یک احوالپرسی و ایجاد ارتباط نیست، بلکه ذکری متضمّن دعا و حقیقت آفرین است، یعنی سلامت میآورد. بدین روست که انسان فهیمی مثل مسیح× بر خود نیز سلام میفرستد: )السّلام علیّ یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیاًّ( (مریم۱۹/۳۳) پس سلام بر خود هم بیمورد نیست! سلام مخصوص زندگان نیز نیست؛ زیرا سلام بر انبیای عظام^ در قرآن کریم، بخصوص سورهی صافّات، مکرّر آمده است.
سلام، سیره همه انبیا بوده و ابتدا به سلام نشانهی تواضع و مودّت است که غالب اجر را به خود اختصاص میده و جواب سلام، از واجبات است تا مودّت و رحمت اسلامی تحکیم گردد و آرامش و امنیّت برقرار شود. آرامش از طریق تقوا و تقرّب و اصلاح نفس و اصلاح جامعه ایجاد میشود و کم هزینهترین و سادهترین راه ایجاد آن سلام است. اگر سلام در میان همهی آحاد جامعه نهادینه شود و جایگاه مناسب و شایستهی خود را بیابد، سلامت و امنیت در جامعه نیز فراگیر خواهد شد. بدین ترتیب سلام و احوالپرسی میان معتکفان اوّلین ذکر خداوند متعال و نخستین گام آشنایی و ارتباط آنان با سایر رهروان طریق الی الله است. همانان که چه بسا ممکن است اولیاءالله نیز در میانشان مخفی باشند.
اذکار توکّل بر خداوند متعال
توکّل بر خداوند متعال به معنای تکیه بر خداوند و احساس پشتگرمی به حمایتها و امدادهای الهی در حلّ معضلات و مشکلات دنیوی و معنوی است و هرچه مشکل و معضل، سنگینتر و پیچیدهتر باشد، این تکیه و اعتماد نیز جایگاه و عمق و شدّت بیشتری پیدا میکند. معتکفان محفل انس با حقّ تعالی از همه بیشتر نیازمند تقویت این احساس و این امیدبخشیاند. بدون توکّل، امیدی حاصل نیاید و بدون امید، تحرّک و بازسازی خود و جامعه در کار نخواهد بود. هر معتکف که احیاناً احساس دلتنگی یا نا امیدی نماید، بجا است که اذکار مرتبط با توکُّل را با خود تکرار نماید تا دلش با یاد قدرت و رحمت و عنایت خدا، توان و نیروی لازم برای خودیابی و تحرّک و بازسازی و ادامهی بهینهی سیر معنوی را کسب نماید.
برای این وضعیّت اذکار مختلفی وارد شده است: )ما توفیقی إلّا بالله، علیه توکّلت و إلیه أُنیب( (هود۱۱/۸۸ و نیز شورا ۴۲/۱۰ و رعد۱۳/۳۰) و )اللهمّ إلیک وجّهت وجهی و إلیک فوّضت أمری و علیک توکّلت یا ربّ العالمین( یا )أفوّض أمری إلی الله إنّ الله بصیر بالعباد( (مؤمن و غافر)۴۰/۴۴) ؛ )حسبی الله لا إله إلّا هو علیه توکّلت و هو ربّ العرش العظیم( (توبه۹/۱۲۹) ؛ )توکّلت علی الحیّ الّذی لا یموت( ؛ )توکّلتُ علی الله( و … .
اذکار نیرو بخش
هرگاه معتکف با توجّه به بار گناهان، سختی جاندادن، دشواری برزخ و قیامت و امثال آن، توان جبران و ادامهی مسیر را سخت یا غیرممکن بپندارد، بجا است که از اذکار نیرو بخش مثل: )إیّاک نعبد و إیّاک نستعین( (حمد۱/۵ ) یا حوقله: )لا حول و لا قوّه إلّا بالله العزیز الحمید( و یا )قل اللهمّ مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر إنّک علی کلّ شیءٍ قدیر( (آلعمران۳/۲۶) و تکرار و تلقین آنها استمداد طلبد.
همچنین میتواند از اذکار استغاثه، مثل: )أم من یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السّوء( (نمل۲۷/۶۲) یا )یا غیاث المستغیثین أدرکنی( و همچنین در توسّل به أئمهی أطهار^: «یا مولاتی یا فاطمه الزّهراء÷ أغیثینی» یا «یا مولای یا جواد الأئمّه^ أدرکنی» یا «یا کاشف الکرب عن وجه الحسین×، إکشف کربی بحقّ مولاک الحسین×» (در توسّل به ابا الفضل العبّاس×) و مانند اینها را مکرّر بگوید تا امیدش افزون شده، قلبش تسکین یافته و بر ادامهی مسیر و غلبهی بر شیاطین و نفس امّاره احساس قوّت بنماید.
اذکار تحمّل مصایب
بیتابی پس از مصایب و بخصوص از دستدادن نزدیکان، آنهم اگر متعدّد باشند، امری طبیعی است و بسی زمان میبرد تا فرد به نبود آنان خوگیرد و به زندگی عادّی برگردد. فراموش کردن عزیزان از دسترفته، امکان ندارد و گهگاه خاطرات، انسان را به گذشته و یاد آنان بر میگرداند. اگر معتکف از این جهت در رنج و ناراحتی است، بهتر است آنگاه که یاد آنان برایش جانکاه میگردد با اقامهی نماز و تلاوت قرآن کریم در حدّ توان بلکه ختم آن در ایّام اعتکاف، بخصوص تلاوت سورههای توصیه شدهای مثل: یاسین، الرّحمن، واقعه، تبارک (ملک) و حمد و سوره، سه بار قل هو الله احد (توحید) یا چهار قل (فلق، ناس، کافرون، توحید)؛ آیت الکرسی و دیگر سور؛ و همچنین تکرار اذکاری مثل صلوات، تسبیحات، حوقله، تسبیح یا عبارت استرجاع: )إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون( (بقره۲ /۱۵۶) و خواندن ادعیه و زیارات به نیابت از ایشان، بخصوص زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام و مانند اینها و هدیهی ثواب آن به درگذشتگان؛ علاوه بر این که توشهای را برای رفتگان میفرستد و روح آنان را شاد و از اعتکاف خود بهرهمند مینماید، در آرامش روحی و روانی، امیدواری، توانبخشی و تقویت روحیّه، نورانیّت دل و فکر خود بکوشد و خود را مهیّای جبران فقدان آن عزیزان در خانواده و جامعهی اسلامی بنماید.
تلاوت قرآن کریم، بخصوص ختم یاسین و انعام؛ اقامهی نماز صبر؛ تأمّل در معانی آیات قرآن مجید و اذکار نماز و ادعیه، زیارتنامهها، روضهها و مانند اینها، خود اثر تعلیمی و تربیتی بالایی برای بازسازی روحی ـ عاطفی و تسکین نفوس مصیبت دیده یا زخمخورده و ناامید دارد. متون این اذکار مشتمل بر مفاهیمی چون رحمت، قدرت بیانتهای ربّ، بیوفایی و گذرا و فانی بودن دنیا و متعلّقات آن، لزوم صبر و اجر بسیار صابران، لزوم پسدادن امتحان در کشاکش دهر به جهت سنجش میزان توکّل و ایمان افراد، کفارّۀ گناهان بودن بلایا و مصایب ـ چه برای رفتگان و چه برای بازماندگان ـ ، تقویت و تعالی روح و… بوده و فرد را در مقام مقایسه با کسانی قرار میدهد که مصایبی بدتر از مصیبت او را تحمّل کرده و باعث میشود که فرد مصیبت خود در مقابل مصائب آل الله بسیار نانگارد.
نظر و عنایت به این همه برکات اذکار، سبب میشود که روحیّهی شکر، جای گله و شکایت و جزع و فزع و العیاذ بالله کفرگویی را بگیرد. پس افراط در ناله و شکایت و جزع و فزع، نیازمند تکرار ذکر استغفار: «أستغفر الله ربّی و أتوب إلیه» یا «اللهمّ إغفر للمؤمنین و المؤمنات» و مانند اینهاست. این روحیّۀ شکر پس از مصیبت هم، درسی است که مرور عاشورا و وقایع پس از آن به شیعه میدهد. چرا که وقتی فرد میبیند همان زینب که امّ المصائب÷ است در کوفه یا مجلس عبیدالله یا یزید خطبه میخواند و در جایجای سخن او «الحمد لله» تکرار میشود دیگر از مصیبت روی داده شکوه نمیکند
شکر حیات و نعمتهای فرارو
در جهان معاصر معنویّت اصیل شیعی از هر سو مورد تاخت و تاز دشمنان قرار گرفته و برخی با بزرگنمایی بیش از حدّ این تهاجمات فرهنگی بر کوس ناامیدی میکوبند و مدعی میشوند که دیگر معنویّت مرده و خواهان و میدانی ندارد. متأسفانه انسان منفینگر در اینگونه مواقع، تحت تأثیر تبلیغات دشمنان دانا یا دوستان نادان، دچار ناامیدی و زبونی و خودباختگی بیشتری میشود. منفینگرها فقط نیمۀ خالی لیوان را میبینند، در حالیکه انسانهای منطقیِ دارای دید مثبت، هر دو را با هم میبینند و در موازنه مییابند که گرایش به اسلام و معنویّات، علیرغم همۀ کارشکنیها روزافزون است.
برگزاری مراسم اعتکاف به طور فراگیر، حتّی در مراکز دانشجویی که همهی شرکتکنندگان را قشر جوان تشکیل میدهند، مشت محکمی بر همهی این یاوهسراییهاست. استقبال جوانان کثیری از این مراسم که برگزارکنندگان را به تنگنای جوابگویی به نیاز و درخواست همه میکشاند، پاسخی دندانشکن به تهاجمات فرهنگی دشمنان معنوییت شیعی است. این استقبال شایان در عین اینکه ردّ همۀ اباطیل است، مسؤولیّت برگزار کنندگان و گردانندگان دینی ـ فرهنگی و نیز توفیقیافتگان به شرکت در این مراسم (خود معتکفان) را مضاعف مینماید. بدین ترتیب هم بر معتکفان و هم بر دستاندرکاران اعتکاف لازم است تا به پاس این موهبت ارزندهی الهی و این میدان سبقت بر خیرات و سلوک الی الله شاکر حقّ تعالی بوده و قدر آن را با بهرهگیری بهینه از همین امکانات موجود بدانند.
برکات شرکت جمعی در اعتکاف
جمعشدن سالکان کوی دوست برای مراسم اعتکاف، از برکات نهضت و انقلاب اسلامی به دست با کفایت رهبر کبیر انقلاب در ایران اسلامی است. همنوا شدن معتکفان در نمازهای جماعت، دعاهای کمیل، ندبه، توسّل، زیارت عاشورا، زیارت جامعه و امثال اینها و نیز گوش جان سپردن ایشان به بیانات عالمانه، سنجیده و مناسب وعّاظ، خطبا و روضههای مدّاحان اهل بیت^ سبب بالا رفتن و به اجابت نزدیکتر شدن دعاها و تخلیهی درون از راه گریه آزادانه و احساس سبکی و آرامش پس از آن است.
به علاوه ممکن است در این جمعیّت معتکف ولیّ الهی یا یک دلسوختۀ صادق باشد که به برکت وجود و دعای وی، به دیگران نیز عنایت شده و دعای دیگران نیز به اجابت رسیده و سایرین نیز از برکات اعتکاف بهرهمند شوند. بدین جهات است که امام على× فرمود: «الزموا السواد الأعظم فإنّ ید اللَّه مع الجماعه»؛ به مراکز بزرگ انسانها بپیوندید، زیرا دست خدا همراه جماعت است.[۷] همچنین خروج این عزیزان معتکف از اعتکاف و به همراه بردن معنویّات به دست آمده از راه ذکر و عبادت در ایّام اعتکاف و انتشار دادن آن در میان خانوادهها و سایر معاشران و آحاد جامعه، کلّ جامعه را رو به صلاح و سداد خواهد برد
نتیجهگیری
اعتکاف، اختصاص مکان و وقتی خاصّ ـ فارغ از تعلّقات و اشتغالات روزانه ـ برای ذکر و عبادت و ارتباط بهینه با حقّ تعالی است، پس اعتکاف از ذکر انفکاکناپذیر است. با بکارگیری اذکار مأثوره در مواضع و حالات مناسب و به جا میتوان از حدّاکثر فرآیند مفید آن در رسیدن به آرامش و بازیابی نفوس مستعدّ بهرهمند شد. این امر در مواردی که زمینه مساعدتر باشد، بخصوص در ایّام الله و امکنهی متبرّکه که عنایات حقّ تعالی معطوف به آنهاست، جایگاه و اهمیّت خود را باز یافته، برآیند آن نیز بسی چشمگیرتر خواهد بود.
پس باید اذکار مختلف و کاربرد بهینهی هر یک را شناسایی نمود و با تکرار و تلقین آنها آرامش یافت و با امید و نیرویی تازه به جبران گذشته و از دسترفتهها پرداخت.
أذکار پیشنهادی برای أیّام اعتکاف
۱. هنگام یاد عظمت وهیبت و نعمت، الله تعالی: «سبحان الله و الحمد لله و لاإله إلا الله و الله أکبر».
۲. «لا إله إلا الله و الله أکبر کبیرا و الحمد لله کثیرا و سبحان الله بکره و أصیلا» . (مأخوذ از أحزاب ۳۳/۴۱-۴۲)
۳. «سبّوح قدّوس ربّ الملائکه و الرّوح»؛ «الحمد لله الّذی هدانا لهذا وما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله».(أعراف/۴۳)
۴. «ما شاء الله» و«لاحول ولا قوّه إلا بالله (العزیز الحمید) (العلیّ العظیم)».
۵. «بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملّه رسول الله و توکّلت علی الله» .
۶. یاد خاندان نبوّت، به خصوص در شب و روز جمعه: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم».
۷. هنگام سفریا ورود وخروج از مرکوب یا مکان: «فالله خیر حافظاً و هوأرحم الرّاحمین». (یوسف۱۲/ ۶۴ )
۸. «سبحان الّذی سخّر لنا هذا ما کنّا له مقرنین * و إنّا إلی ربّنا لمنقلبون» (زخرف۴۳/۱۳-۱۴)
۹. «ربّ أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطاناً نصیرا». (أسراء۱۷/۸۰)
۱۰. «ربّ أنزلنی منزلاً مبارکاً و أنت خیر المنزلین». (مؤمنون۲۳/۲۹)
۱۱. هنگام یاد نعمت و شکر توفیقات: «ما توفیقی إلا بالله علیه توکّلت و إلیه أنیب». (هود۱۱/۸۸)
۱۲. «الحمد لله بجمیع محامده کلّها علی جمیع نعمه کلّها» «شکراً لله» یا «شکراً شکرا عفواً عفوا».
۱۳. هنگام یاد گناه و طلب مغفرت و توبه: «ربّ إنّی ظلمت نفسی، فاغفر لی». (قصص۲۸/۱۶).
۱۴. یا ذکر یونسیّه: «لا إله إلا أنت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین». (أنبیاء۲۱/۸۷)
۱۵. یا «یاربّ ارحم ضعف بدنی …» (دعای کمیل) یا «أستغفرک اللّهمّ و أسئلک التّویه و أحسن الأوبه»؛ یا «أستغفر الله و أتوب إلیه»؛ یا «أستغفر الله الّذی لا إله إلا هو الحیّ القیّوم، الرّحمن الرّحیم، بدیع السّموات و الأرض، من جمیع ظلمی و جرمی و إسرافی علی نفسی و أتوب إلیه».
۱۶. «ربّ اغفر لی و لوالدیّ و ارحمهما کما ربّیانی صغیرا؛ اجزهما بالإحسان إحساناً و بالسیّئات غفراناً».(مأخوذ از اسراء۱۷/۲۴) «اللّهمّ اغفر للمؤمنین والمؤمنات و المسلمین و المسلمات… لاسیّما من التمس منّا الدّعاء».
۱۷. هنگام إستعاذه از شرّشیطان درون و برون: «أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم». (مأخوذ از نحل۱۶/۹۸)
۱۸. «أعوذ بالله السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین، أعوذ بالله أن یحضرون، إنّ الله هو السّمیع العلیم». (همان)
۱۹. «أعوذ بک من شرّ نفسی، إنّ النّفس لأمّاره بالسّوء إلا من رحم ربّی»(مأخوذ از: یوسف۱۲/۵۳)
۲۰. «إلهی لاتکلنی إلی نفسی طرفه عین أبداً و لاتنزع منّی صالح ما أعطیتنی». (حدیث نبوی’)
۲۱. هنگام گرفتاری و حاجت و اضطرار: «أم من یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السّوء».(نمل۲۷/۶۲)
۲۲. هنگام ترس از دشمن و خطر و گرفتاری: «إلهی و ربّی من لی غیرک …» (دعای کمیل)
۲۳. «و جعلنا من بین أیدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشیناهم فهم لایبصرون». (یس۳۶/۹)
۲۴. «اللّهمّ و من أرادنی بسوء فأرده و من کادنی فکده ...» ، چهار قل و آیت الکرسی (بقره۲ /۲۵۵-۲۵۷)
۲۵. «أفوّض أمری إلی الله، إنّ الله بصیر بالعباد». (مؤمن۴۰/۴۴)
۲۶. «حسبنا الله و نعم الوکیل». (آل عمران۳/۱۷۳) «نعم المولی و نعم النّصیر». (أنفال۸/۴۰)
۲۷. هنگام احساس خستگی و سستی و بیماری: «اللّهمّ قوّ علی خدمتک جوارحی …». (دعای کمیل)
۲۸. «اللّهمّ أعنّی علی ذکرک و شکرک و حسن عبادتک».
۲۹. هنگام احساس لذّات و دلبستگی به دنیا و تجارت: «اللّهمّ ارزقنی التّجافی عن دار الغرور و الإستعداد للموت قبل حلول الفوت».
(دعای شب۲۷ رمضان/
از امام سجّاد×))
.[۱] به جهت محدودیّت صفحات مقاله از ترجمه و تفسیر آیات و… منصرف شده و خلاصۀ همه، در قسمت آخر می آید .
.[۲] یعنی حشر ۵۹ ، حدید ۵۷، صف ۶۱، جمعه ۶۲، تغابن ۶۴، أعلی ۸۷ .
[۳]. از آنجا که مصادیق ذکر به لحاظی ابزار و راههای ذکر نیز هستند، به جهت عدم تکرار یا تداخل مباحث، با هم مورد بررسی قرار میگیرند.
.[۴] مجلسی، بحار، ج۷۵، ص۳۵۶.
.[۵] قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
[۶]. مجلسی، بحار، ج۶۸، ص۲۲۱؛ نیز: همان، ج۸۰، ص۳۵۲؛ ج۸۴، ص۲۶۷؛ ج۸۷، ص۹۵.
[۷]. نهج البلاغه خطبه ۱۲۷.