تمدن نوین اسلامی و رهبری و غرب زدگی
تمدن نوین اسلامی عمق معارف دینی به مثابه ژرفای اقیانوسی است که سیر در آن، در همه زمانها ممکن بوده و مجاهدت متفکران آگاه اسلامی که لازمه تولید فکر متناسب با نیازهای هر زمان میباشد، باعث پویایی این مکتب و به تعبیر حضرت آیت الله خامنه ای: «تولید اندیشه راهنما و راهگشا برای بشریت، از این اقیانوس عظیم معارف است؛»
با نگاهی به روند فراز و فرود تمدن اسلامی در طول تاریخ و چالش ها و خطراتی که با آن مواجه بوده است، شاید بتوان گفت: هیچ زمانی به اندازه شرایط کنونی شاهد پویایی و رشد اسلام در عرصههای مختلف نبودهایم. به طور قطع، پیروزی انقلاب اسلامی و نظام سازی بدیع بنیانگذار آن ـبر پایه اسلام ناب محمدیـ از اتفاقات کمسابقه و شاید بیسابقه در طول تاریخ بودهاست. نظامی که به گفته رهبری معظم انقلاب، خط کلی آن رسیدن به تمدن نوین اسلامی [۱] در پرتو اتکال به هدایت الهی است؛ «داعیه ما ایجاد تمدنى است متکى به معنویت، متکى به خدا، متکى به وحى الهى، متکى به تعلیم الهى و متکى به هدایت الهى.» [۲]
با توجه به ظهور و بروز اغلب جریانهای پوچگرا در غرب و شیوع آنها به نقاط دیگر، می توان گفت: ایدئولوژی مکاتب غربی که بر پایه اومانیسم بنا نهاده شده است، پاسخگوی نیازهای اساسی بشر نبوده و علیرغم توسعه علم، ثروت و قدرت نظامی در این کشورها، احساس آرامش و امنیت در میان مردم وجود ندارد و روز به روز آمار جنایت، قتل و انواع فسادها رو به افزایش است؛ لذا تدوین و تبیین تمدن نوین اسلامی که بر پایه خدامحوری و ارزشهای والای انسانی بنا نهاده شدهاست، می تواند نقش مهمی؛ اولا در اصلاح رویهها و ساختارهای کشور و الگو شدن آن برای دیگر کشورهای مسلمان داشته باشد و در ثانی، در رشد اسلام و صدور آن به جهان، تأثیر بهسزایی داشته باشد.
«داعیه ما ایجاد تمدنى است متکى به معنویت، متکى به خدا، متکى به وحى الهى، متکى به تعلیم الهى و متکى به هدایت الهى.»
نظر به طرح مسئله تمدن نوین اسلامی از سوی رهبری معظم انقلاب، در این نوشتار سعی بر آن است که به اصلیترین مؤلفههای این موضوع و برخی الزامات و راهبردهای تحقق آن ـ از دیگاه معظم له ـ اشاره شود.
بهطور کلی، تمدن عبارت است از: مجموعۀ ساختهها و اندوختههای معنوی و مادی در جامعۀ انسانی. [۳] به عبارت دیگر: تمدن مجموعهای است پیچیده از پدیدههای اجتماعی قابل انتقال، شامل؛ جهات دینی و مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع و یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر. [۴] با این تعریف، به بررسی اصلی ترین مؤلفهها و شاخصههای تمدن نوین اسلامی میپردازیم.
مؤلفهها و شاخصههای تمدن نوین اسلامی
ا- کرامت انسانی:
تأکید اسلام ناب محمدی، بر حفظ کرامت انسان بهعنوان یکی از آرزوهای دیرینه بشر، یکی از اساسی ترین مؤلفههای تمدن نوین اسلامی است که نیل به این هدف، تنها در عمل همهجانبه به تعالیم اسلام و قرآن ممکن است؛ «هیچ مکتبى بهقدر اسلام، ارزش و کرامت انسان را والا نمىداند. یکى از اصول اسلامى که همیشه در تعریف و معرفى اسلام مطرحشدهاست، اصلِ تکریم انسان است. ما که منتظر نمىنشینیم غربیها بیایند حقوق بشر را به ما یاد بدهند یا ما را توصیه به حفظ حقوق انسان کنند! ما خودمان، اوّل طرفدار حقوق انسان هستیم. منتها حقوق انسان در سایه اسلام، قابل دفاع مىشود و حقوق انسان به حساب مىآید. اسلام است که با احکام خود (همه گونه احکام؛ چه احکام قضایى و جزایى، و چه احکام مدنى و حقوق عمومى و مسائل سیاسى) از حقوق انسانها دفاعکردهاست؛ نه آنچه که در اختیار آنهاست، نه آنچه که آنها به فریب، حقوق انسان به حساب آوردهاند و اسمگذارى کردهاند. » [۵]
۲- علم و معرفت:
با توجه به نگاه دین به علم، مشخص میشود که دین برترین جایگاه و منزلت را به علم و دانش، اختصاص داده است؛ تا آنجا که قرآن کریم، صاحبان علم را به درجات رفعت و بزرگی نوید میدهد: «یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجاتٍ والله بما تعلمون خبیر» [۶] به این ترتیب در تمدن نوین اسلامی، تحصیل علم عبادت بهشمار میآید و عالم مورد تکریم و احترام است. رهبری معظم انقلاب نیز با اشاره به روایتی از امیرالمونین(ع) به ارزش علم در اسلام اشاره مینمایند: «در احادیثى که در زبانهاست و گاهى مورد تعمق قرار نمىگیرد، چقدر بعضى از نکات مهم هست: “النّاس ثلاثه: عالم و متعلم على سبیل نجاه و همج رعاع”؛ اصولاً ما سه دسته انسان داریم: انسانهایى دانشمندند؛ انسانهایى در طریق دانستن هستند؛ بقیه، همج رعاع هستند. همج رعاع، یعنى انسانهاى سرگردان، بىارزش و بىوزن. مىبینید که اسلام اصلاً نسبت به علم، در درجهى اول، ارزش را روى علم مىبرد؛ چه داشتن علم و آموختن آن به دیگران و چه فراگیرى علم. محیط اسلامى، چنین محیطى است.» [۷]
۳- عدالت گستری:
همواره موضوع عدالت اجتماعی به مثابه؛ انصاف بی طرفی و برابری فرصتها، [۸] بهعنوان یکی از اهداف دعوت پیامبران الهی مطرح بوده است. رهبری انقلاب، با اشاره به موضوع عدالت گستری، این امر مهم را یکی از شاخصههای پیشرفت در منطق اسلام معرفی نموده و فرمودهاند: «اگر کشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، این به نظر ما و با منطق اسلام، پیشرفت نیست. امروز در بسیارى از کشورها علم پیشرفت کرده است، صنعت پیشرفت کرده است، شیوههاى گوناگون زندگى پیشرفت کردهاست، اما فاصلهى طبقاتى عمیقتر و شکاف طبقاتى بیشتر شدهاست؛ این پیشرفت نیست؛ این پیشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادکنکى است.» [۹] لذا شاخصه عدالت، از مهمترین خصوصیات تمدن اسلامی در برابر تمدن غربی است؛ چرا که در مکاتب غربی مثلا:” لیبرالیسم نه تنها جایی برای تحقق عدالت و حفظ کرامت انسانی وجود ندارد بلکه به فرموده رهبر انقلاب عمیق تر شدن فاصله و شکاف طبقاتی را شاهد هستیم.
۴- عزت:
یکی از خصوصیاتی که اسلام برای یک جامعه پویا و سرافراز ترسیم نموده، عزت ملی است. قرآن کریم در آیه هشتم سوره منافقون؛ عزت را از آن خدا و پیامبر(ص) و مومنان بالله میداند و میفرماید: “یقولون لئن رجعنا الى المدینه لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ و للَّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین و لکنّ المنافقین لا یعلمون” بدین معنی که منافقان، در جنگ بنی المصطلق سوگند یاد کردند: پس از بازگشت به مدینه، پیامبر(ص) را از آن شهر اخراج کنند اما اراده الهی، بر عزت و پیروزی پیامبر(ص) و مؤمنان تعلق گرفت. حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به این موضوع، عزت را لازمه یک ملت عنوان کرده و آنرا نقطه مقابل احساس حقارت میدانند و میفرمایند: «عزت ملى عبارت است از اینکه: یک ملت در خود و از خود احساس حقارت نکند. نقطه مقابل احساس عزت، احساس حقارت است؛ یک ملت وقتى به درون خود – به سرمایههاى خود، به تاریخ خود، به مواریث تاریخى خود، به موجودى انسانى و فکرى خود – نگاه میکند، احساس عزت و غرور کند، احساس حقارت و ذلت نکند. این یکى از چیزهائى است که براى یک ملت لازم است.» [۱۰]
۵- ولایت:
ولایت به معنای یک نظام ارزشی است که همراه با محبت و عاطفه نسبت به آحاد مردم بوده و تنها، فرمانروایی و حکمرانی تلقی نمیشود. [۱۱] این اسقرار ولایت است که موجب تحقق دیگر مؤلفههای تمدن اسلامی از جمله: عدالت، آزادی و عزت میگردد. ولایت در این مفهوم در مقابل سلطنت قرار میگیرد. سلطنت حکومتی است که در آن شخص حاکم هیچ ملاکی را برای سنجیدن تصمیمات در نظر نمیگیرد و خود را ملزم به پاسخگویی به سؤالات نمیداند. در این حکومت هیچ نظارتی خارج از فرد یا گروه حاکم برای سنجش تصمیمات وجود ندارد و تصمیمات براساس منافع شخصیِ گروه حاکم گرفته میشود. اما در تمدن اسلامی، فرد حاکم نه تنها در برابر قانون الهی پاسخگوست بلکه نسبت به نقد، نظارت، نصیحت و انتقاد افراد مسلمین نیز پاسخگو خواهد بود. [۱۲]
۶- آزادی:
در مورد مقوله آزادی، نخست باید گفت: مبنا و منشاء آزادی در اسلام با مبنای آزادی به مفهوم غربی آن متفاوت است. ریشه آزادی در غرب بر لذت و رنج انسان استوار بوده و مبنای آن خواست و تمایلات انسان است؛ بهطوری که هر چیزی که برای انسان لذتآور بوده و با خواهشهای قلبی او هماهنگی داشته باشد پسندیده و هر چه سبب رنج او گردد ناپسند و مذموم است که این امر مبنای قانونگذاری در این جوامع نیز بهحساب میآید؛ چرا که آرزوها و تمنیات اکثریت افراد جامعه، قانون را بهوجود آورده و آزادیهای عمومی را در چهارچوب خود قرار میدهد. رهبری انقلاب با اشاره به اینکه حقیقت آزادی وجود تقوا و تزکیه در انسان است و انسان تنها در این صورت میتواند بر قدرت های بزرگ عالم پیروز شود، ریشه آزادی در فرهنگ و تمدن اسلامی را دارای روح توحیدی دانسته و فرموده اند: «ریشهى آزادى در فرهنگ اسلامى، جهانبینى توحیدى است. اصل توحید ـ با اعماق معانى ظریف و دقیقى که دارد ـ آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنى هر کسى که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما مىبینید در دعوت انبیا در سورههاى مختلف قرآن؛ در سورهى انبیاء، در سورهى اعراف، در برخی سورهها که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: “و الى عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا اللّه”؛ اول آنها را از خدا میترساند و به دنبال آن، اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نماینده خداست، به مردم پیشنهاد میکند. تمام پیغمبران، شروع دعوتشان عبارت بوده از اینکه: از خدا اطاعت کنید و از طاغوت ـ از کسانى که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند ـ اجتناب کنید؛ “ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت” بنابراین آزادى اسلامى متکى بر توحید است و روح توحید عبارت است از اینکه: عبودیت غیر خدا باید نفى شود؛ یعنى توحید در هر دینى و در دعوت هر پیغمبرى معنایش این است که انسان باید از غیر خدا – چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعون و نمرود و چه غیر خدا و یا یک تشکیلات و یک نظام باشد. چه یک نظام غیر الهى؛ چه غیر خدا یک شىء باشد؛ چه غیر خدا هوىها و هوسهاى خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهاى رایج غیر الهى باشد – و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خداى متعال اطاعت کند. » [۱۳]
۷- استقامت و مقاومت:
«استقامت، یعنى راه را گم نکردن؛ فریب جلوههاى مادّى را نخوردن؛ اسیر هوى و هوس نشدن؛ دستورها و فرایض اخلاقى و معنوى و ادب اسلام را رها نکردن و به لذّتطلبى و عشرتطلبى رو نیاوردن. اینها اساس کار است.» [۱۴] باید گفت لازمه رسیدن به اهداف عالی اسلامی، استقامت و مقاومت در برابر ابرقدرتها و دفاع از مستضعفین و مظلومین در سطح عالم است. این راه استقامت و مقاومت است که پرچم تمدن اسلامی و قرآن را در سراسر عالم برافراشته خواهد کرد و عدالت و مردم سالاری به معنای واقعی، کرامت انسانی و آزادی، با تأسی به آن تحقق پیدا خواهد کرد و این، وعده الهی است: «خداى متعال وعده قطعى کرده است که: “انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه الّا تخافوا و لاتحزنوا”؛ استقامت در راه درست نتیجهاش این است که خداى متعال، اندوه و ترس را از یک انسان و یک جامعه سلب مىکند و موفقیت را نصیب آنها مىکند. ما راهى که انتخاب کردیم، راه خداست. ملت ما این راه را انتخاب کرد و در این راه پافشارى هم کرده است؛ با سختیهایى که در این راه هست، مقابله کرده و از آنها نهراسیدهاست. انشاءاللَّه میوههاى شیرین و دلنشین این ایستادگى را خداى متعال به او خواهد چشاند.» [۱۵]
۸- اصلاح طلبی:
به طور قطع اصلاحات انقلابی و اصلاحات حقیقی مورد نظر اسلام، نقد، اصلاح و پاسخگویی در جهت اهداف نظام اسلامی و در چهارچوب آن است؛ در صورتی که دشمنان اسلام تغییر اصل ساختار دین را هدف قرار داده و اصلاحات از نظر آنان تغییر و تبدیل اسلام به یک مجموعه وابسته و سرسپرده به غرب، بدون دخالت در امور اجتماعی و سیاسی مردم است. در حالیکه قرآنکریم این نوع اصلاح طلبان را مفسد معرفی میکند؛ چنانچه رهبری انقلاب در تفسیر آیه ۱۱ سوره بقره میفرمایند: «برای یک ملت: هدف استقلال، هدف رها شدن از سلطه قدرتهای بیگانه، هدف رسیدن به ارزشهای اخلاقی و هدف آلوده نبودن به کالاهای فاسد و پس مانده فرهنگ فاسد غربی، (که امروز در اروپا و امریکا خودشان به ستوه آمدهاند) و سر باز زدن از اینها و سرتافتن از اینها، هدفهای والایی است که اگر کسی بتواند با یک بینش منصفانه حرکت و جهاد و مقاومت این مردم را مشاهده بکند تأیید میکند که اگر مانعی برایشان بهوجود آوردند، این فساد انگیزی است. قرآن بهشکلی قاطع میگوید: اینها مفسدند، اما خودشان نمیفهمند و ملتفت نیستند، لذا به خیال خودشان دارند کار خوب میکنند و نمونههای اینچنینی را میتوان در جامعهی کنونی مشاهده کرد که چیزی میگویند و مینویسند و یا کاری میکنند که در جهت مقابله با این هدف و با این حرکت است و خیال میکنند این یک اصلاح است و یک حرکت به نفع مردم یا به نفع کشور است؛ درحالیکه اگر با بینش درست نظرکنیم، میبینیم درست در جهت مصالح دشمنان و جهت عکس مصالح ملت است. » [۱۶]
۹- استقلال:
یکی از ایدههایی که همواره برای عموم مسلمین مطرح بوده و در طول تاریخ، بر آن تکیه ویژهای میشدهاست، اصل استقلالخواهی و دشمنستیزی است. اصل مبارزه با دخالت و نفوذ بیگانگان که یک سرمایه حیاتی برای ملت های مسلمان تلقی میگردد. باید در همه ابعاد مختلف زندگی مانند: عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی و… تقویت گردد، بطوریکه استمساک به دشمنستیزی و استقلالطلبی برای تحقق تمدن نوین اسلامی، امری غیر قابل انکار به نظر میرسد.
۱۰- اخلاق عمومی و رفتار اجتماعی:
مقام معظم رهبری با اشاره به پیشرفت های کشور در عرصههای مختلف از جمله: زمینههای علمی، نظامی، صنعتی و… بخش اصلی و نرم افزاری پیشرفت را معطوف به موضوع سبک زندگی نموده و فرمودهاند: «اصل قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. باید در این بخشها پیش برویم؛ باید تلاش کنیم. تمدن نوین اسلامى که ما مدعىاش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى میخواهد آن را بهوجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد.» [۱۷] ایشان، مسایلی مانند اخلاق حرفهای، کار جمعی، رعایت حقوق اجتماعی، صداقت، پرهیز از پرخاشگری، وجدان کاری، قانونگرایی، انضباط اجتماعی، نشاط اجتماعی، کرامت اجتماعی زن و همچنین حوزههایی از قبیل حوزه مصرف، حوزه اوقات زندگی، حوزه پوشش و حوزه تعاملات اجتماعی را از مهمترین شاخصهای اصلاح سبک زندگی برشمردند که میتوان با آسیب شناسی و یافتن شیوههای آن به پیشرفت در این حوزهها نیز امید داشت.
الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی
ایمان:
یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشه دار زمانی میتواند فکر و فرهنگ خود را در دنیا گسترش دهد که با مکتب و ایدئولوژی خود و با ایمان به آن در جهت تحقق این امر برآید و بر آن استقامت ورزد. این در حالی است که دشمنان اسلام برای توقف این حرکت عظیم به دنبال کشاندن جامعه به بیایمانی است که این امر یکی از توطئههایی است که به فرموده رهبر انقلاب با شدت و جدیت دنبال میشود: «کشاندن جامعه به بىایمانى، یکى از همان توطئههائى است که دشمنان تمدنسازى اسلامى دنبال آن بودهاند و الان هم با شدت این را دارند دنبال میکنند. پس در درجهى اول، نیاز تمدنسازىِ اسلامىِ نوین، به ایمان است. این ایمان را ما معتقدین به اسلام، پیدا کردهایم. ایمان ما، ایمان به اسلام است. در اخلاقیات اسلام، در آداب زندگى اسلامى، همه آنچه را که مورد نیاز ماست، میتوانیم پیدا کنیم؛ باید اینها را محور بحث و تحقیقِ خودمان قرار دهیم. ما در فقه اسلامى و حقوق اسلامى زیاد کار کردهایم؛ باید در اخلاق اسلامى و عقل عملى اسلامى هم یک کار پرحجم و باکیفیتى انجام دهیم. » [۱۸]
پرهیز از سطحی نگری:
رهبری انقلاب، تحجر، سطحی نگری و ظاهرگرایی را بعنوان عوامل سکولاریسمِِ پنهان نام برده و پرهیز از سطحی نگری و مواردی از این دست را از دیگر الزامات تدوین تمدن سازی اسلامی برمیشمردند و میفرمایند: «گاهى اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینى است؛ حرف، حرف دینى است؛ شعار، شعار دینى است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائى دین از زندگى است؛ آنچه که بر زبان جارى میشود، در برنامهریزىها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا میکنیم، حرف میزنیم، شعار میدهیم؛ اما وقتى پاى عمل به میان مىآید، از آنچه که شعار دادیم، خبرى نیست. » [۱۹]
پرهیز از تقلید از غرب:
تحمیل روشهای زندگی و سیر و سلوک زندگی از سوی غرب به ملتها و تمدن های مختلف و الزام آنها به تقلید از این شیوهها، نه تنها کمکی به پیشرفت ملتها نداشته است بلکه ضرر و فاجعههایی را نیز برای آنها به همراه داشته است. بطوری که علی رغم آنکه در ظاهر، بعضی از این کشورها پیشرفتهایی را نیز کسب کردهاند اما هویت ملی خود را از دست داده و این تقلید و انحراف به فرموده رهبری انقلاب، علم بدون اخلاق، مادیّتِ بدون معنویّت و دین و قدرتِ بدون عدالت را به همراه داشته است. [۲۰] ایشان میفرمایند: «فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده فرهنگهاست. هرجا غربىها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود کردند، بنیانهاى اساسىِ اجتماعى را از بین بردند؛ تا آنجائى که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. » [۲۱]
راهبردهای تحقق تمدن نوین اسلامی
تولید فکر:
عمق معارف دینی به مثابه ژرفای اقیانوسی است که سیر در آن، در همه زمانها ممکن بوده و مجاهدت متفکران آگاه اسلامی که لازمه تولید فکر متناسب با نیازهای هر زمان میباشد، باعث پویایی این مکتب و به تعبیر حضرت آیت الله خامنه ای: تولید اندیشه راهنما و راهگشا برای بشریت، از این اقیانوس عظیم معارف است؛ «در همهى زمانها این امکان براى متفکّران آگاه، قرآنشناسان، حدیثشناسان، آشنایان با شیوه استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامى و مطالبى که در قرآن و در حدیث اسلامى و در سنّت اسلامى هست، وجود دارد که اگر به نیاز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریّت را بدانند، مىتوانند سخن روز را از معارف اسلامى بیرون بیاورند. حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشه راهنما و راهگشا براى بشریّت. » [۲۲]
پرورش انسان:
باید گفت نقش آفرینان تولید فکر، باید توانایی هدایت افکار و همچنین پرورش انسانها و تقویت نیروی ایمان در آنها را داشته باشند چراکه تنها با حضور آحاد مردم و پرورش روح ایمان آنهاست که مسیر برای تحقق تمدن نوین اسلامی هموار میگردد. رهبری انقلاب این وظیفه را در درجه اول بر عهده علمای دین قرار میدهند: «باید کسانى باشند که بتوانند روح ایمان را در انسانها پرورش دهند. بدون شک، مدیران جامعه جزء نقشآفرینانند؛ سیاستمداران جزء نقشآفرینانند؛ متفکّران و روشنفکران جزء نقشآفرینانند؛ آحاد مردم هر کدام به نحوى مىتوانند در خور استعداد خود نقشآفرینى کنند؛ اما نقش علماى دین، نقش کسانى که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده مىکنند، یک نقش یگانه است؛ نقش منحصر به فرد است. » [۲۳]
تمدن نوین اسلامی در راه است…
به هر تقدیر، انشاالله شاهد تحقق وعده الهی و تشکیل تمدن نوین اسلامی در سراسر دنیا خواهیم بود: «من با اطمینان کامل میگویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» [۲۴]
—————————————-
منابع:
۱- بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه، ۱۴/۷/۱۳۷۹
۲- بیانات در محفل انس با قرآن، ۳۱/۴/۱۳۹۱
۳- نشریه حقوق، کانون ،سال نهم، خرداد و تیر ۱۳۴۴ – شماره ۳ و۴
۴- فرهنگ علوم اجتماعی، ص ۴۷
۵- بیانات در دیدار جمعی از زنان، ۲۵/۹/۱۳۷۱
۶- مجادله ۱۱
۷- بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی، ۵/۷/۱۳۸۳
۸- فرهنگ واژهها، عبدالرسول بیات، ص ۳۷۳
۹- بیانات در اجتماع مردم اسفراین، ۲۲/۷/۱۳۹۱
۱۰- بیانات در جمع مردم استان کردستان، ۲۲/۲/۱۳۸۸
۱۱- بیانات در خطبههاى نمازجمعه، ۱۸/۲/۱۳۷۷
۱۲- هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد. صحیفه نور، جلد ۷،ص۳۳
۱۳- بیانات در خطبههاى نماز جمعه، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵
۱۴- بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی، ۱۹/۱۰/۹۱
۱۵- همانجا.
۱۶- بیانات در جلسه چهاردهم تفسیر سوره بقره، ۶/۹/۱۳۷۰
۱۷- بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى، ۲۴/۷/۱۳۹۱
۱۸- همانجا.
۱۹- همانجا.
۲۰- بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه، ۱۴/۷/۱۳۷۹
۲۱- بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى، ۲۴/۷/۱۳۹۱
۲۲- بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه، ۱۴/۷/۱۳۷۹
Hеllо all, guуs! I knоw, mу mesѕagе mаy bе tоо spеcіfiс,
Βut mу ѕіstеr fоund nіce mаn hеre and thеу mаrrіed, ѕo hоw аbout me?! 🙂
I am 25 уeаrѕ оld, Mariа, frоm Ukrаіne, Ι know Engliѕh аnd Gеrmаn lаnguageѕ also
And… I havе sрecifіс dіseaѕе, named nymphоmаniа. Whо knоw what iѕ thіѕ, саn undеrstand me (bеttеr tо ѕaу it immediatelу)
Аh уes, I cооk very tаѕtу! аnd Ι lоvе not оnlу coоk ;))
Im rеаl gіrl, nоt рrоstitute, аnd loоking fоr sеrіоus аnd hоt rеlаtіоnshiр…
Аnуwаy, уоu саn fіnd mу profіle hеre: http://acphaicer.gq/user/25271/