درمان آسیبهای اجتماعی
درمان آسیبهای اجتماعی در پرتو اعتکاف
معصومه سادات حسینی
چکیده
ما در قرنی زندگی میکنیم که عصر شکوفایی علم و صنعت و عصر ارتباطات نامیده میشود اما به رغم همهی این پیشرفتها، بشر سرگردان و مضطرب است و حتی عدهای از مسلمانان به دستورهای حیاتبخش اسلام توجهی ندارند و آرامش حقیقی را در غیر آن چه خداوند قرار داده میجویند. روی همین جهت مردم به دنبال سفینه نجاتی هستند که آنها را به ساحل آرامش برساند. این در حالی است فرصتهای فراوانی در دین اسلام وجود دارد که مسیر سعادت را برای ما آشکار میسازد و ما را در عبادات فردی به تقویت روح بندگی و وصول به آرامش فردی و اجتماعی راهنمایی میکند. اعتکاف فرصت مناسبی برای بازیابی خویشتن است. معتکف در ایام اعتکاف با تمسک به ثقلین گامی بزرگ در سلوک الی الله بر میدارد و افرادی که با او معتکفاند همنشینان صالحی هستند که فضا را با عطر معنویت معطر میسازند. این مهم خود میتواند سهم بسزایی در اشاعه و احیای فرهنگ ناب محمدی’ و کاهش آلام بشری و در نتیجه درمان آسیبهای اجتماعی داشته باشد.
واژگان کلیدی
اعتکاف، آسیبهای اجتماعی، درمان
پیشگفتار
انسان به عنوان اشرف مخلوقات همهی تلاش و کوشش خود را به کار میبندد تا بتواند به کمال برسد. برای گذر از این طریق عبودیت و رسیدن به مقصود حقیقی، برنامه معنوی اعتکاف میتواند مسیر سعادت را فرا روی ما بگشاید تا با طلوع خورشید حیات بخش اعتکاف بر کویر عطش زده دلها مس وجود را به کیمیا مبدل سازیم.
اعتکاف را میتوان نمادی از پیوند محکم و ناگسستنی انسان با مبدأ هستی برشمرد زیرا معتکف با انتخاب این نوع عبادت، جسم و جان خود را برای رسیدن به مبدأ هستی پرورش میدهد.
اعتکاف یکی از جامعترین عبادات به شمار میآید، زیرا این نوع عبادت آمیزهای است از چند عبادت، همانند روزه، نماز، دعا، قرائت قرآن، حضور در مسجد و… که انجام هر کدام از این عبادات میتواند پاسخگوی نیازهای معنوی انسان باشد و زنگار از روان او بزداید و او را سیر دهد تا از مسیر اخلاص و خودسازی صعود کند و به مرحلهی تهی نمودن خانه دل از اغیار برسد و نور الهی را در خانه جان متجلی سازد.
اعتکاف گرچه عبادتی است مستحب، اما راهی است برای بریدن دل از غیر خدا و یافتن خود؛ ذکر این نکته نیز ضروری است که روی آوردن به اعتکاف، علاوه بر بهره بردن از فیوضات معنوی آن میتواند از مصادیق جهادی مقدس و الهی باشد؛ زیرا انجام این عبادت و حضور یافتن در مساجد جامع در کنار سیراب نمودن روح و روان معتکفین بخصوص نسل جوان از چشمه زلال معرفت الهی، میتواند نقش مهمی در مقابله با نفوذ فرهنگ بیگانه ایفا نماید و در تربیت نسل آسیبپذیر جامعه و گسترش فرهنگ اسلامی و دینی، عهدهدار نقشی ویژه شود.
لذا ما بر آن شدیم تا در این مجموعه، ضمن آشنایی هر چه بیشتر با عبادت معنوی اعتکاف و ابعاد آن یکی از تأثیرات اعتکاف را با عنوان «انس با معنویات و درمان آسیبهای اجتماعی»که کمتر مورد توجه دوستان اهل قلم بوده مورد بررسی و کاوش قرار دهیم.
این مقاله که به صورت کتابخانهای تدوین یافته است.
تاریخچهی اعتکاف
اعتکاف عبادتی است که در ادیان دیگر نیز وجود داشته است و کسی دقیقاً نمیداند این عبادت از چه زمانی آغاز شده و با چه کیفیتی بوده است اما میتوان با استناد به آیات قرآن به این حقیقت پی برد که انبیا و اولیای الهی قبل از اسلام در سیره خود به اعتکاف در مفهوم عام آن (یعنی خلوت گزینی برای عبادت خداوند) توجه بسیار داشتند. از جمله این آیات نورانی، میتوان به این آیه اشاره نمود: )وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (؛[۱] و به خاطر بیاورید هنگامی که خانهی کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم. از مقام ابراهیم عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک و پاکیزه کنید.
این آیه افزون بر این که نشان میدهد سنت اعتکاف در شریعت حضرت ابراهیم(ع) از اهمیت فوق العادهای برخوردار بوده، استفاده میشود که اعتکاف نه تنها در شریعت حضرت ابراهیم(ع) بلکه در ادیان توحیدی دیگر نیز که نشأت گرفته از آیین ابراهیمی هستند از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. در این زمینه میتوان به روایتی که درباره حضرت نوح(ع) آمده اشاره کرد: «خداوند حضرت نوح(ع) را به دلیل اطاعت و گوشهنشینیاش برای عبادت خود گرامی داشت».[۲] همچنین حضرت سلیمان نبی(ع) با وجود ملک عظیمش، لباس پشمی میپوشید و شب هنگام به راز و نیاز با پرودگار مشغول میشد و تا صبح به گریه و عبادت میپرداخت. گفته شده آن حضرت در بیتالمقدس، گاهی دوسال و گاه کمتر به اعتکاف مشغول بود و برای ایشان آب و غذا میبردند.[۳]
حضرت موسی(ع) کوه طور را برای مناجات خود برگزیده بود و در آن جا به مناجات با محبوب خود مشغول بود و گاهی این عبادتها روزها طول میکشید. در آیهای از سوره اعراف آمده: )وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَه(؛[۴] و با موسی سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم. حضرت یحیی(ع) چنان خشیتی از دوزخ به دل داشت که حضرت زکریا(ع) در حضور او از عذاب جهنم سخن به میان نمیآورد و همیشه مراعات حال او را مینمود، و حضرت یحیی(ع) در پایان عمر سوگند یاد کرده بود که زیر سایهای به جز سایه بیتالمقدس نرود و آنجا به عبادت مشغول بود و همواره چنین بود تا به فیض شهادت نائل شد.[۵] هم چنین اصحاب کهف، یکتاپرستانی بودند که در فضای شرکآلود جامعه، راه حق را تشخیص دادند و از مردم زمان خویش جدا شدند و خلوت عبادت را به شرک و بت پرستی ترجیح دادند. خداوند در سوره کهف میفرماید:)وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً(.[۶]
در سیرهی پیامبر اکرم’ و ائمه اطهار هم که الگوی به حق مسلماناناند و کردار و گفتارشان برای پیروانشان حجت میباشد، راز و نیاز با پروردگار و چگونگی این ارتباط میتواند سهم بسزایی در جهت دهی در راهیابی به هدف مطلوب داشته باشد. پیامبر اسلام’ حتی در دوران قبل از رسالت هم به دور از غوغای مکه به غار حرا میرفت و به پرستش معبود حقیقی مشغول میشد. پیامبر اکرم’ بعد از رسالت هم به اعتکاف اهمیت ویژهای میدادند؛ در روایتی از امام صادق(ع) می خوانیم: «رسول خدا’ در ده روز آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف میشدند و برای آن حضرت خیمهای مویین برپا میکردند و ایشان در این ده روز بستر خود را برمیچیدند و به اعتکاف مشغول میشدند».[۷]
با نگاهی گذرا به زندگانی معصومین^ نیز میبینیم عبادت و مناجات با پروردگار جزو لاینفک زندگی این بزرگواران بوده است. مناجات امیرالمومنین علی(ع) و از خود بی خود شدن حضرت در عبادت و بعضاً بی هوش شدن آن بزرگوار از خوف الهی زبانزد خاص و عام بوده است. امام حسن و امام حسین‘ نیز به تأسی از جد بزرگوارشان در مسجد معتکف میشدند. مناجات اسوه عارفان حضرت زین العابدین(ع) نیز در روایات تاریخی مشهور و ماندگار میباشد.
منتهای آرزوی عالمان و عارفان، واقعی اُنس با معبود بوده است.گاهی برخی از آنان میتوانستهاند زندگی توأم با آسایشی را برای خود و خانواده شان فراهم سازند ولی گمنامی را بر شهرت و ساده زیستی را بر زندگی در قصرهای پادشاهی ترجیح دادهاند.
در ذیل به برخی از سیره عالمان و عارفان در برپایی اعتکاف میپردازیم:
«مقدس اردبیلی& یکی از اولیای الهی بود که جود و سخاوتی مثال زدنی داشت. او حتی خوراک خانوادهاش را هم تقسیم مینمود. در یک سال، همسرش به ایشان اعتراض کرد و گفت: تو اولاد خود را فقیر میگذاری تا ناچار شوند از دیگران کمک بگیرند؛ ولی آن مرحوم چیزی نفرمود و برای اعتکاف به مسجد کوفه رفت و در آن جا به دعا و مناجات پرداخت. روز دوم اعتکاف بود که شخصی مقداری گندم اعلا و آرد نرم به خانه آن مرحوم آورد و گفت: صاحب منزل اینها را برای شما فرستاده و خودش در مسجد کوفه معتکف است. مرحوم مقدس اردبیلی بعد از اتمام اعتکاف به خانه آمد. همسرش گفت آذوقهای که به وسیله آن مرد عرب برای ما فرستادی بودی بسیار عالی بود؛ مرحوم مقدس اردبیلی که چیزی نفرستاده بود متوجه شد که این امر عنایتی از جانب پروردگار و اثر همان اعتکاف و اعمال و عبادت در مسجد کوفه بوده است. به همین دلیل حمد الهی را به جای آورد و خداوند را به خاطر این لطف و عنایتش سپاسگزاری نمود.[۸] اعتکاف در ایران نیز قدمتی طولانی دارد، از جمله در جایی چنین آمده: سال ۱۳۵۵ هجری شمسی آیتالله ناصری ایام البیض ماه رجب را از اصفهان به قم میآمد و در مسجد امام معتکف میشدند.آن زمان تعداد اندکی معتکف بودند، اما شور و حال معنوی عجیبی موج میزد. یکی از معتکفیان، آیتالله اصطفایی، پدر آقای فاطمینیا بود، ایشان سیدی جلیل القدر و با حقیقت بود. ایشان بعد از چند سال از طرف آیتالله گلپایگانی برای آگاهی از تعداد معتکفان آمده بودند، وقتی تعداد افراد را شمارش کردند ۳۱۳ نفر بودند. این تفألی به خیر بود و معتکفان از اینکه تعدادشان به تعداد اصحاب و سپاهیان بقیت الله الاعظم# بود نشاطی وصف ناپذیر بدیشان دست داد. نکته لازم ذکر دیگر این که اعتکاف ایرانیان در آن زمان در شهرهایی مانند قزوین و اصفهان در سایهی تلاشهای دو عالم بزرگوار یعنی مرحوم شیخ بهایی و شیخ لطف الله میسی عاملی اصفهانی رواج پیدا کرد.[۹] اکنون به برکت انقلاب حضرت امام+ در سراسر ایران اسلامی مراسم اعتکاف با شور و معنویت زاید الوصفی برگزار میشود. رهبر معظم انقلاب آیتالله العظمی خامنهای? در این باره میفرمایند: «این حرکت در دنیا نظیر ندارد؛ هیچ وقت در این کشور در طول سالهای گذشته، از دوران جوانی و نوجوانی به یاد نداریم که در ماه رمضان، در مساجد کشور یا در مسجد گوهرشاد مشهد، مردم بیایند اعتکاف بکنند. در ایام البیض سه روز متعارف ماه رجب یا ماه شعبان، ما شمار معدودی را دیده بودیم که در قم اعتکاف میکردند. آن هم غالباً طلبه، در غیر آن معمول نبود. امروز در ایام اعتکاف، دانشگاهها و مساجد و سرتاسر کشور و مساجد جامع مملو از معتکفین است.»[۱۰]
مفهومشناسی آسیبهای اجتماعی
آسیبهای اجتماعی به عنوان اموری که نظم جامعه را به هم می زند و هنجارهای آن را مورد تعرض قرار میدهد بسیار حایز اهمیت میباشد؛ چرا که افزایش ناهنجاریها نشانهای از وجود بحران محسوب میشود و نظم جامعه را تهدید میکند. باتوجه به اهمیت آسیبهای اجتماعی و روند رو به رشد آن، بی شک مداخله در آسیبهای اجتماعی نیاز به تفکر جامع دارد که زیانهای آن در سطوح مختلف قابل پیشگیری میباشد.
راهکارها و عوامل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی
از مهم ترین عوامل پیشگیری از رشد آسیبهای اجتماعی و نفوذ فرهنگ بیگانگان، اهتمام به مقوله معنویت و دین میباشد. از جلوههای بارز این معنویت، میتوان به مراسم اعتکاف اشاره نمود. در واقع میتوان از مراسم معنوی اعتکاف به عنوان راهکار مؤثر جلوگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی نام برد. اسلام جدایی از زندگی و گوشهگیری از مردم و اجتماع را ناپسند میشمارد ولی اعتکاف را فرصتی برای بازگشت به سوی خویشتن و خدای خویش میداند تا بتوان با اعتقاد و ایمانی راسخ، امیدی بیشتر به زندگی یافت و خویشتن را همواره در محضر الهی دید؛ البته زمانی که انسان از اعتکاف باز میگردد امید به آینده را با خودباوری و حالت معنویِ تقرب پروردگار به همراه میآورد که یقیناً این امر کاهش آسیبهای اجتماعی را به دنبال دارد.
اثر معنوی اعتکاف در کاهش آسیبهای اجتماعی
اعتکاف مصدر عبودیت و بندگی است که خود تلفیق شده از چند عبادت دیگر و شخص معتکف با انجام این عبادات میتواند به نتایج و آثار بسیار سازندهی آن دست یابد. به تعبیر رساتر اعتکاف، دانشگاه انسان سازی است که در همه ابعاد آن درسهای هدایتبخشی متصور است که شاگردان مکتبش را به مقامات عالیه و معنوی میرساند. اعتکاف ترکیبی است از عبادتهای مختلف که هر کدام تأثیر بسزایی در انسانسازی دارد؛ بنگرید:
- نماز
میدانیم که نماز و روزه از ارکان اصلی اعتکاف است، توفیقاتی که در این ایام نصیب شخص میشود شاید کمتر در ایام دیگر بدان دست یابد. به عنوان مثال نماز جماعت اول وقت و حضور در مسجد آن هم در میان نمازگزاران روزه دار و معتکف، توفیق نماز شب که یکی از برجسته ترین و بافضیلت ترین عبادات در اسلام است و در آیات و روایات تأکید فراوانی بر آن صورت گرفته، اهمیت تهجد در اعتکاف زمانی آشکار میشود که بدانیم خلوت از مراحل سیر و سلوک میباشد و به انسان جویای کمال کمک میکند تا به کمال برسد.)وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً(.[۱۱]خواندن نوافل یومیه یکی دیگر از فیوضات اعتکاف است که انسان معتکف در سایه دوری از کارهای روزمره فرصتی مییابد تا با اقامه نوافل یومیه یا نوافل مخصوصه ماههای مبارک رجب و رمضان زلال جان را با انوار الهی معطر سازد.
اما چگونه نماز میتواند در درمان و کاهش آسیبهای اجتماعی موثر واقع شود؟ برای پاسخ به این پرسش به این آیه از کلام وحی استناد میکنیم که میفرماید:
)اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ(؛ [۱۲]آن چه را از کتاب به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار که نماز انسان را از زشتیها و گناه باز میدارد و یاد خدا بزرگتر است. و خداوند میداند شما چه کارهایی انجام میدهید. از آن جا که طبیعت نماز، انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده، یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد میاندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منکر است. انسانی که به نماز میایستد تکبیر میگوید، خدا را از همه چیز بالاتر و برتر میشمرد، به یاد نعمتهای او میافتد، حمد و سپاس او را میگوید؛ او را به رحمانیت و رحیمیت میستاید و نیز به یاد روز جزای میافتد. اعتراف به بندگی خدا میکند و از او یاری میجوید، صراط مستقیم را از او میطلبد؛ راه کسانی که به آنها نعمت داده شده و نه آنان که مغضوب واقع شده و گمراه شدهاند.
بدون شک در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حرکتی به سوی پاکی و جهشی به سوی تقوا پیدا میشود. برای خدا رکوع میکند و در پیشگاه او پیشانی بر خاک مینهد، غرق در عظمت او میشود و خودخواهیها و برتربینی را فراموش میکند. شهادت به یگانگی او و گواهی به رسالت پیامبر’ میدهد، بر پیامبرش درود میفرستد و دست به درگاه خدای برمیدارد که در زمره بندگان صالح او قرار گیرد. همه این امور موجی از معنویت در وجود او ایجاد میکند موجی که سد نیرومندی در برابر گناه محسوب میشود. ممکن نیست کسی نماز بخواند و هیچ گونه اثری در او نبخشد. منتها هر نمازی به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهی از منکر میکند؛ گاه نهی کلی و جامع و گاه نهی جزیی و محدود.گرچه نماز چیزی نیست که فلسفه اش بر کسی مخفی باشد ولی دقت در متون آیات و روایات اسلامی ما را به ریزهکاریهای بیشتری در این زمینه رهنمون میگردد.
- روح و اساس، هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خداست؛ همان ذکر الله است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است. البته ذکری که مقدمه فکر است و فکری که انگیزه عمل است. در حدیثی از امام صادق(ع) در تفسیر جمله «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» فرمود: « یاد خدا کردن به هنگام انجام حلال و حرام».[۱۳]
- نماز وسیله شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است؛ چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته میکند، لذا در حدیثی از پیامبر اکرم’ میخوانیم، پیامبر’ از یاران خود سؤال فرمودند: اگر بر در خانه یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد آیا چیزی از آلودگی در بدن او می ماند؟ در پاسخ عرض کردند: نه، فرمودند: نماز درست همانند این آب جاری است هر زمان که انسان نمازخواند، گناهانی که میان دو نماز انجام شده است از میان میرود.[۱۴]
- نماز سدی در برابر گناهان آینده است، چرا که روح ایمان را در انسان تقویت میکند و نهال تقوا را در دل پرورش میدهد و میدانیم ایمان و تقوا نیرومندترین سد در برابر گناه است. و این همان تقویت اراده و باور است که از جمله آثار اعتکاف است که بخشی از آن از طریق نماز حاصل میشود. و همان است که در احادیث می خوانیم افراد گناهکاری بودند که شرح حال آنان را برای پیشوایان اسلام بیان کردند فرمودند: غم مخورید، نماز آنها را اصلاح میکند و اینچنین شد.
- نماز غفلت زداست، از بزرگترین مصیبتها برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش میکنند و غرق در زندگی مادی و لذات زودگذر میگردند اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام میشود، مرتباً به انسان اخطار میدهد که هدف آفرینش او چیست و این نعمت بزرگی است.
- نماز خود بینی و کبر را در هم میشکند، چرا که انسان در هر شبانه روز در هفده رکعت و در هر رکعت در برابر خداوند دوبار پیشانی بر خاک میگذارد و خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او میبیند پردههای غرور و خودخواهی را کنار می زند و تکبر و برتری جویی را در هم میشکند.
امام علی بن موسی الرضا(ع) در پاسخ نامهای که از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود، چنین فرمودند:« علت تشریع نماز این است که توجه به اقرار و ربوبیت پروردگار باشد؛ مبارزه با شرک و بت پرستی؛ قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع؛ نهایت تواضع در اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته و نهادن پیشانی بر زمین و [این] همه برای تعظیم پروردگار است تا انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند و روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید. و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او انسان را از معاصی باز میدارد و از انواع فساد حفظ میکند».[۱۵]
- قرآن نور هدایت
در پرتو اعمالی هم چون اعتکاف، ارتباط روانی خاصی بین انسان و شاخصهایی چون مسجد، قرآن و نماز به وجود میآید به نحوی که انسان مشتاق ارتباط با آنها شده و دوری از آنها برایش سخت میشود. در ایام اعتکاف فرد معتکف توفیق پناه بردن به ساحت مقدس قرآن کریم و تلاوت همراه با تدبر مییابد و این خود وسیلهای برای رسیدن به مقامات عالیه خواهد بود.
بدون شک بیماریهای روحی و اخلاقی انسان، شباهت زیادی با بیماریهای جسمی او دارد. هر دو آسیبزاست، هر دو باید ریشهیابی شود و پس از شناخت ریشه اصلی، باید به درمان هر دو پرداخت و هر دو نیاز به طبیب و درمان دارد. اما در مورد بیماریهای روحی و اخلاقی نیاز به طبیب معنوی داریم. یکی از آنها کتاب معجزنشان قرآن کریم است که با تدبر در آن میتوان بسیاری از ناراحتیهای روحی و اخلاقی را درمان نمود. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «و قرآن آن چه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل میکنیم».
قرآن نسخه حیات بخشی است برای آنها که میخواهند با جهل، کبر، غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند.
قرآن نسخه شفا بخشی است برای برطرف ساختن ضعفها و ترسهای بی دلیل و اختلافها و پراکندگیها.
قرآن داروی شفا بخشی است برای آنها که از بیماری عشق به دنیا، وابستگی به مادیات و تسلیم بی قید و شرط در برابر شهوات رنج میبرند.
قرآن نسخه شفا بخشی است برای دنیایی که آتش جنگها در هر سوی آن افروخته است و در زیر بار مسابقه تسلیحاتی کمر خم نموده و مهمترین سرمایههای اقتصادی و انسانی خود را پای غول جنگ و تسلیحات میریزد.
و سرانجام قرآن نسخه شفابخشی است برای آنها که پردههای ظلمانی شهوات، مانع رسیدن آنها به قرب پروردگار شده است.
قرآن نه فقط شفا میبخشد که بعد از بهبودی یعنی دوران نقاهت بیماران را با پیامهای گوناگونش تقویت میکند چرا که بعد از شفا رحمت است. حضرت علی(ع) در سخن بسیار جامع خود در نهج البلاغه این حقیقت را به شیوا ترین عبارات بیان فرمودهاند:
«قرآن نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد؛ دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمران نگردد؛ شعلهای است که نور آن تاریک نشود؛ جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد؛ بنایی است که ستونهای آن خراب نشود؛ شفا دهندهای است که بیماریهای وحشت انگیز را بزداید. قدرتی است که یاورانش شکست ندارند و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند. قرآن معدن ایمان و اصل آن است، چشمههای دانش و دریاهای علوم است؛ سرچشمه عدالت و نهر جاری عدل است؛ پایههای اسلام و ستونهای محکم آن است؛ نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمینهای آن است؛ دریای است که تشنگان آن آبش را تمام نتوانند کشید و چشمهای است که آبش کم ندارد و محل برداشت آبی است که هر چه از آن بگیرند کاهش نمییابد. منزلی است که مسافران راه آن را فراموش نخواهند کرد و نشانههایی است که روندگان از آن غفلت نمیکنند؛ کوهسار زیبایی است که از آن نمیگذارند. خدا قرآن را فرو نشانده عطش علمی دانشمندان و باران بهاری برای قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع برای صالحان قرار داده است. قرآن دارویی است که با آن بیماری وجود ندارد، نوری است که با آن تاریکی یافت نمیشود. ریسمانی است که رشتههای آن محکم؛ پناهگاهی است که قله آن بلند و توان و قدرتی است برای آنان که قرآن را برگزینند. محل امنی است که برای هرکس که در آن وارد شود؛ راهنمایی است تا از او پیروی کنند؛ وسیله انجام وظیفه است برای آن که قرآن را راه و رسم خود قرار دهد. برهانی است برای آن کس با آن سخن بگوید؛ عامل پیروزی است برای آن کس که استدلال کند؛ نجات دهندهای است برای آن کس که حافظ آن باشد و به آن عمل کند و راهبر آن که آن را به کار گیرد و نشانه هدایت است برای آن کسی که به او بنگرد. سپر نگهدارنده است برای آن کسی که آن را به خاطر بسپارد و حدیث کسی است که از آن روایت کند و فرمان کسی است که با آن قضاوت کند».[۱۶]
و در جایی دیگر فرمودند: «و قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی بخواهید که شفای سینههای بیمار است و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سود بخش ترین داستانهاست».[۱۷]
اعتکاف فرصت مناسبی است تا خود را متعهد به پیروی از این نسخه شفا بخش کنیم و فرمانش را در زمینه علم، آگاهی، عدل و داد و تقوا و پرهیزگاری پذیرا گردیم.
- روزه
یکیاز ارکان اعتکاف و فروع دین و نشان خلوص بندگی روزهداری است. روزه در عین سکوت، هزاران فضیلت ناگفته را در گوهر خویش میپروراند، روح تقوا و پرهیزگاری را در انسان زنده میکند و شخص را به مقامات عالیه میرساند
روزه عامل بازدارنده از گناه
تقوا و پرهیزکاری در تربیت و اخلاق اسلامی نقش بسیار مهمی دارد و برای رسیدن به این صفت شایسته که بهترین عبادت در ماه صام مبتنی بر آن است خداوند میفرماید: )لعلکم تتقون( و این نشان میدهد که نتیجه و رهاورد روزه همان تقوا از محارم الله است. وقتی پیامبر اکرم’ در خطبه شعبانیه فضایل ماه رمضان و روزه را بر میشمرد. امیرالمومنین علی(ع) از ایشان میپرسد بهترین عمل در این ماه چیست؟ پیامبر’ در پاسخ میفرمایند: «الورع عن محارم اللّه» یعنی پرهیز و اجتناب از معاصی و گناهان است.
بنابراین روزه عامل باز دارنده از گناه و عامل سرکوب کننده نفس عصیانگر است. روزه دار با انجام این فریضه الهی به نحو احسن، روح تقوا و پرهیزگاری را در خود زنده میکند زیرا به هنگام روزه، اصلاح نفس، تربیت آن و تقوا پیشه کردن به مراتب آسان تر است چرا که گرسنگی و تشنگی و دیگر محرومیتهای روزه، شعلهی سرکش غرایز و هواهای نفسانی را خاموش میسازد. حضرت امام جعفر صادق(ع) رییس مکتب تشیع در باز داشتن نفس از معاصی و کنترل اعضا و جوارح از گناه و معصیت الله هنگام روزه میفرماید:« هرگاه روزه گرفتی در حالی که صائم، هستی پس باید گوش و چشم تو نیز از حرام صائم باشد. باید جوارح و جمیع اعضای تو از قبیحها و زشتیها پاک باشد و آنها را از خود دور کنی. باید خود را از کارهای بیهوده و لغو و اذیت خدمتگزارانت برهانی و البته بر تو لازم است حلم و وقار و خشوع روزه واقعی، و ملزم کن نفست را در حد امکان به سکوت و خاموشی مگر از ذکر خدا، و روز روزه داری را با افطارت یکسان قرار نده…»[۱۸]
امام رضا(ع) فرمودند:« (ای روزه دار!) خدایت رحمت کند، همانا روزه حجابی است که خداوند آن را بر زبانها، گوشها، چشمها و سایر جوارح و اعضا قرار داده و به راستی خداوند بر تمام اعضا و جوارح بدن حقی را برای روزه دار مقرر فرموده است. پس هر کس حقوق اعضای بدن را در روزهداری خویش ادا کند هر آینه صائم و روزهدار است و حق روزه خویش را ادا نموده، و آنانی که به هر اندازه این حقوق را نادیده گرفته باشند به همان اندازه از فضل و ثواب روزه آنان کاسته میگردد، و روزه اینان دارای ثواب کامل و ابعاد وسیع معنوی نمیباشد».[۱۹]
روزه مصداق صبر و مقاومت
صبر از اوصافی است که در اخلاق اسلامی بسیار بدان تأکید شده است. شخص مسلمان در خلال زندگی با فراز و نشیبها و با مشکلات، سختیها، محرومیتها و نقایص فردی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکند؛ از این رو باید به خصلت گرامی صبر متصف باشد تا در برابر مشکلات از پای در نیاید و قدرت تحمل در برابر سختیها و شداید را داشته؛ لذا خداوند متعال در قرآن برای صبر و صابران امتیاز فوقالعادهای قائل شده است. خداوند در آیه ۱۰ سوره زمر میفرماید: «جز این نیست که پاداش صابران بی حد و شمار داده میشود». در تعریف لغت صبر نیز وارد شده که صبر نگه داشتن نفس بر مکروه است؛یعنی چیزی که نفس از آن خوشش میآید و برای امتثال و اطاعت از امر پروردگار عالم از آن اجتناب میشود. روزه بهترین زمینه برای تمرین صبر و شکیبایی در راه رضای الهی و اطاعت از فرمان الهی است. امام صادق(ع) میفرماید:« هیچ روزهداری نیست که حاضر گردد بر قومی که مشغول روزهخواری هستند مگر اینکه اعضا و جوارحش به تسبیح پروردگار مشغول هستند و حال آن که ملائکه برای او درود و رحمت میفرستند و صلوات و درود ملائکه هم برای آنان استغفار و طلب بخشش از خداوند میباشد.»[۲۰] در حدیثی پیامبر اکرم’ فرمود: «اگر کسی یک روز روزه مستحبی بگیرد؛ پس اگر زمین را پُر از طلا نموده و به او بدهند حق او را ادا نکرده و اجر او را ندادهاند و حق او فقط روز قیامت ادا میگردد».[۲۱]
مسجد دانشگاه انسان ساز
تاریخ تمدن بشری نشان میدهد که انسان از روزگارانی بس قدیم همواره در این فکر بوده است، تا روزنههایی از دیوار طبیعت را بر بی نهایت باز کرده و از رصد خانه این کالبد خاکی، آن سوی جهان را نظاره کند و به پیوندی روحانی و ارتباط قلبی با معبود و کمال مطلوبش دست یابد. از این رو هر گاه فرصت مناسبی یافته است در گوشه خلوتی به دور از غوغای جهان مادی سرود نیایش سر داده و به راز و نیاز با معبود خویش پرداخته است و از این طریق حلاوت انس با او را طلبیده و تابش بارقه ربوبی را در دل آرزو کرده است. و چون به مراحل بالاتری از فرهنگ و تمدن راه یافته به تدریج جایگاهی را برای عبادت و پرستش برگزیده و معبدی بنیان نهاده است. قرآن کریم خانه کعبه را نخستین جایگاهی دانسته که برای عبادت مردم بنا نهاده شده است: )إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ([۲۲] کعبه از آن پس همواره مورد تقدیس و احترام بوده است؛ چنان که در طول قرنها همواره مردم از هر قوم و طایفهای برای زیارت این مکان مقدس میشتافتند و در آن جا به عبادت میپرداختند. تا این که پس از گذشت سالها این خانه مقدس دستخوش ویرانی شد و حضرت ابراهیم مأموریت یافت که این خانه را بازسازی کند. پس از حضرت ابراهیم(ع) داوود پیامبر’ به فرمان خداوند ساختن بنای قدس را به عنوان خانه خدا و عبادتگاه مومنان در سرزمین فلسطین آغاز کرد و چون فرصت اتمام این بنا برایش فراهم نشد؛ اتمام آن به فرزند بزرگوارش حضرت سلیمان(ع) واگذار شد. بدین ترتیب میتوان دریافت که ادیان الهی که رسالت ارشاد مردم و هدایت آنان و ایجاد همبستگی و اتحاد جامعه را بر عهده داشتند برای نیل به این هدف، ساختن جایگاهی را برای گردهمایی پیروان خود برای عبادت امری ضروری میدانستند. بر همین اساس اسلام پس از دست یافتن به امکانات لازم، برای تحقق بخشیدن به این هدف، مسجد را به عنوان خانه خدا و کانون ایمان و طهارت و تقوا بنیان نهاد. در آموزههای اسلامی ما در قالب آیات و روایات سفارشهای فراوانی در باب فضیلت و جایگاه رفیع مسجد، اهمیت احترام گذاردن به آن و آباد نگاه داشتن مساجد، و حضور یافتن و نماز در آن وجود دارد که مبین نقش مؤثر آن در درمان آسیبهای اجتماعی در جامعه اسلامی است.
واژهی مسجد جمعاً ۲۸ بار در قرآن کریم آمده است. در مجموعه آیاتی که در آنها از مسجد یاد شده، در برخی از اهمیت و جایگاه رفیع و فضیلت مسجد سخن به میان آمده و در پارهای دیگر احکام مسجد بیان شده است و در بعضی دیگر به جایگاه مساجد خاصی به عنوان مسجدالحرام، مسجد الاقصی و مسجد اصحاب کهف اشاراتی شده است؛ بنگرید:
مسجد نخستین خانه توحید
در بینش اعتقادی مسلمانان، مسجد از آغاز به عنوان خانه خدا و محبوبترینِ مکانها از ارزش و قداست خاصی برخوردار بوده است. اهتمام خاص رسول خدا’ به برگزاری نماز جماعت در مسجد، سبب میشد که مسلمانان جملگی در هر شبانه روز پنج بار برای شرکت در این آیین عبادی سیاسی در مسجد حضور یابند و با برپایی صفهایی منظم، همه با هم به عبادت خدا بپردازند. بدیهی است چنین اجتماع و گردهمایی که در آن کوچک و بزرگ، ضعیف و نیرومند، فقیر و غنی در کنار یکدیگر به نماز میایستادند تا چه حد نفاق و کینهها، بدبینی و بدخواهیها و همچنین اختلافات طبقاتی را از میان برده و جای خود را به مهر و صفا، برادری و برابری میداد و تا چه اندازه این صفوف به هم فشرده مؤمنان سبب ایجاد وحشت و هراس در دل منافقان و دیگر مخالفان آیین نوین میگردید. به این ترتیب مسجد به عنوان نخستین کانون عبادی نقش بسیار مؤثری در سازندگی فردی و اجتماعی مسلمانان و بالطبع پیدایش جامعهای هماهنگ، متحد نیرومند و مقاوم بر عهده داشت.
در قرآن کریم آمده است: )إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ(؛[۲۳] همانا نخستین خانهای که برای عموم مردم نهاده شده همان است که در مکه است و مایه هدایت جهانیان است. )وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ( .[۲۴] نکته مهمی که از این دو آیه مبارکه به خوبی بر میآید و آیات و روایات دیگر نیز آن را تأیید میکنند، این است که مسجد نخستین پایگاهی است که به منظور عبادت و پرستش خدای یگانه بنا نهاده شده است و پیش از آن عبادتگاه دیگری که کانون عبادت و نیایش برای موحدان بوده باشد وجود نداشته است. چنان که از ابوذر روایت شده که از رسول اکرم راجع به نخستین مسجدی که در زمین بنیان نهاده شده سؤال کردند حضرت فرمود: مسجد الحرام و سپس مسجد الاقصی بوده است.[۲۵]
نماز و آباد کردن مساجد
)إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَى الزَّکاهَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ(.[۲۶]
شایستهترین مکان برای عبادت
)لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ(؛[۲۷] آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا نهاده شده شایستهتر است که در آن به عبادت و نماز بایستی، در آن مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خدا پاکیزگان را دوست دارد.
بردن نام خدا در مساجد
)فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ([۲۸]در خانههایی که خدا رخصت داده که آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود و در آن هر بامداد و شبانگاه او را نیایش میکنند.
مسجد نخستین جایگاه دانش
زمانی که اسلام در جزیره العرب ظهور کرد، جهل و بی خبری بخش گستردهای از جهان آن روز را فرا گرفته و امواج ظلمت حتی محیط های نیمه درخشان را سخت میکوبید. حجاز که به مهبط وحی مفتخر شد، چنان در شرک، خرافهپرستی و سنتهای زشت جاهلی غوطهور بود که چیزی به نام دانش و کسب آگاهی در آن محیط مفهومی نداشت. امام علی(ع) که شاهد چنین روزگاری بوده آن را این گونه وصف میکند: «هنگامی که [خداوند] پیامبرش’ را برانگیخت، مردم جهان در وادی حیرت و گمراهی و در میان امواج فتنهها سرگردان بودند؛ هوسهای کشنده عقلهای آنها را ربود ه بود و در میان اضطراب و جهل به سرگردانی گرفتار بودند».[۲۹] در چنین محیط تیرهای، اسلام دعوت خویش را با علم آغاز کرد و در نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم’ نازل شد اولویت دانش و معرفت مورد تأکید قرار گرفت و در آیات دیگر تعلیم و تربیت از مهمترین اهداف رسالت پیامبر’ و وظایف اصلی آن حضرت برشمرده. بر اساس این دیدگاه؛ این آیین الهی فراگیری دانش را پیشاپیش هر کاری قرار داد و نشر علم را از مهم ترین اهداف خود دانست. در پرتو این ایدئولوژی مساجد که جایگاههای اصلی عبادت بودند به عنوان نخستین کانونهای دانش مورد استفاده قرار گرفتند و قرآن نیز به صورت کتاب و متن آموزشی مسلمانان درآمد. حضرت محمد’ در مسجد شخصاً به کار تعلیم و ارشاد مسلمانان مشغول بود و در پرتو تعالیم وحی فصلهای نوینی از اصول و مبادی دانشهای اسلامی را بر ایشان عرضه میکرد. از صفوان بن غسان روایت شده: «به حضور پیامبر اکرم’ رسیدم در حالی که آن حضرت بر بُرد سرخ فام خویش تکیه داده بود. عرض کردم: ای رسول خدا’!، من برای فراگیری دانش و کسب معرفت بدین مسجد روی آوردم. رسول خدا(ع) فرمودند: آفرین بر تو، تویی که پویای علم و دانش هستی، فرشتگان با پر و بال خویش وجود جویندهی دانش را در بر گرفته و چنان در پیرامون او انباشته میشوند که آسمان دنیا را از محبت خود به جوینده دانش سرشار میسازند…».[۳۰]
بحمدلله امروزه در جامعه ما نیز مسجد به عنوان یک پایگاه فرهنگی چه قبل از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای درخشان و موفقیتهای چشمگیری در راه نشر ارزشهای اسلامی داشته است. شخصی که در مسجد حضور پیدا میکند، علاوه بر بهرهمندی از فیوضات و برکات روحی و معنوی مسجد که خانه خداست، با شرکت در جلسات مذهبی در قالب سخنرانیهای مذهبی و یا کلاسهای قرآنی علاوه بر استفاده از اوقات و ساعات فراغت بر علم و دانش دینی و مذهبی خود میافزاید. بدون شک چنین عنصر ارزشمندی میتواند در درمان آسیبهای اجتماعی در مقابله با جنگ نرم دشمنان مفید و مؤثر واقع شود.
- ذکر
آموزهها و تعالیم وحیانی اسلام و ذکر و یاد خداوند از عوامل مؤثر تقویت ایمان و نزدیکی به ذات اقدس متعال میباشد و موجبات اطمینان قلب و آرامش روح را فراهم میسازد.
اعتکاف که مصداق بارز و آمیزهای از تجلی ذکر الهی است در درمان آسیبهای روحی و اجتماعی تأثیر بسیاری دارد. در آیات متعددی از کلام الله مجید به موضوع ذکر اشاره گردیده است. خداوند متعال میفرماید:)فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ(.[۳۱]
مسلم است که منظور از ذکر خدا تنها یادآوری زبانی نیست، که زبان ترجمان قلب است. هدف این است با تمام قلب و جان به ذات پاک خدا توجه نمود، همان توجهی که انسان را از گناه باز میدارد و به اطاعت فرمان او دعوت میکند. مفسران در شرح این جمله و این که منظور از یاد آوری و تذکار بندگان چیست و یاد آوری خداوند چگونه است، تفسیرهای متنوعی ارایه کردهاند که فخر رازی در تفسیر کبیر خود آن را در ده موضوع خلاصه کرده است:
۱. مرا به اطاعت یاد کنید تا شما را به رحمتم یاد کنم؛
۲. مرا به دعا یاد کنید تا شما را به اجابت یاد کنم؛
۳. مرا به ثنا و طاعت یاد کنید تا شما را به ثنا و نعمت یاد کنم؛
۴. مرا در دنیا یاد کنید تا شما را در جهان دیگر یاد کنم؛
۵. مرا در خلوت گاهها یاد کنید تا شما را در جمع یاد کنم؛
۶. مرا به هنگام وفور نعمت یاد کنید تا شما را در سختیها یاد کنم؛
۷. مرا به عبادت یاد کنید تا شما را به کمک یاد کنم؛
۸. مرا به مجاهدت یاد کنید تا شما را به هدایت یاد کنیم؛
۹. مرا به صدق و اخلاص یاد کنید شما را به خلاص و مزید اختصاص یاد میکنم؛
۱۰. مرا به ربوبیت یاد کنید تا شما را به رحمت یاد کنم.[۳۲]
بدون شک هرگونه توجه به خداوند اثری تربیتی دارد که در پرتو یاد خدا در وجود انسان پرتو افکن میشود و روح و جان او بر اثر این توجه آمادگی نزول برکات جدیدی که متناسب با نحوه یاد اوست پیدا میکند.
غفلت از یاد حق و پیامدهای آن
گاه میشود درهای زندگی به روی انسان به کلی بسته میشود و دست به هر کاری می زند با درهای بسته روبه ور میگردد و گاهی به عکس به هر جا روی میآورد خود را در برابر درهای گشوده میبیند و مقدمات هرکار فراهم میبیند و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر میشود. گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمیدارد، ای بسا پول و درآمدش هنگفت است ولی بخل و حرص زندگی را بر او تنگ میکند. راستی؛ چرا انسان گرفتار این تنگناها میشود؟ قرآن میفرماید: عامل اصلی گرفتاریها اعراض از یاد حق است: )وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً(؛[۳۳] یاد خدا، مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است و فراموش کردند او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است. هنگامی که انسان مسؤولیت-هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد غرق در شهوات حرص و طمع میگردد و پیداست که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود نه قناعتی که جان او را پر کند؛ توجهی به معنویت که به او غنای روحی دهد و اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد. اصولاً تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی به خاطر عدم اطمینان به آینده، ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.
تفکر در آفرینش از آثار ذکر
نقشه دلربا و شگفت انگیزی که در گوشه و کنار جهان و در پهنهی هستی به چشم می خورد آن چنان قلوب صاحبان خرد را به خود جذب میکند، که در جمیع حالات خود چه ایستاده و چه نشسته و یا در حالی که در بستر آرمیده و یا به پهلو خوابیدهاند به یاد پدیدآرندهی این نظام و اسرار شگرف آن افتند و لذا در آیهای از قرآن کریم میفرماید: )الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (؛[۳۴] همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که به پهلو خوابیدهاند یاد میکنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند بارالها! اینها را بیهوده نیافریدی؛ منزهی تو؛ ما را از عذاب آتش نگه دار. یعنی همیشه و در هر حال غرق این تفکر حیات بخشاند. در این آیه، نخست اشاره به ذکر و سپس اشاره به فکر شده است یعنی تنها یادآوری خدا کافی نیست، آن گاه این یادآوری، ثمرات ارزندهای خواهد داشت که آمیخته با تفکر باشد؛ همان طور که تفکر در خلقت آسمان و زمین اگر آمیخته با یاد خدا نباشد جایی نمیرسد. چه بسیاراند دانشمندانی که در مطالعات فلکی خود و تفکر مربوط به خلقت کرات آسمانی این نظام شگفت انگیز را میبینند اما چون به یاد خدا نیستند و عینک توحید بر چشم ندارند و از زاویه شناسایی مبدأ هستی به آنها نگاه نمیکنند از آن نتیجه لازم تربیتی و انسانی نمیگیرند، همانند کسی که غذایی میخورد که تنها جسم او را قوی کند و در تقویت اندیشه و فکر و روحش اثر ندارد. تفکر و اندیشه در اسرار آفریننش آسمانها و زمینها به انسان آگاهی خاصی میدهد که نخستین اثر آن توجه به بیهوده نبودن خلقت این جهان است.
یاد خدا آرام بخش دلها
همیشه اضطراب و نگرانی یکی از
بزرگترین بلاهای زندگی انسانها بوده و هست و عوارض ناشی از آن در زندگی فردی و
اجتماعی کاملاً محسوس است. همیشه آرامش یکی از گمشدههای مهم بشر بوده است و آدمی
به هر دری میزند تا آن را پیدا کند و اگر تلاش و کوشش انسانها در طول تاریخ برای
پیدا کردن آرامش از طرق صحیح و کاذب را جمع آوری کنیم خود کتاب مفصلی خواهد شد.
تاریخ بشر پر است از صحنههای غم انگیزی که انسان برای تحصیل آرامش به هر چیزی دست
انداخته و در هر وادی گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است. ولی قرآن با یک
جمله کوتاه و پر مغز مطمئن ترین و نزدیک ترین راه را نشان داده و میگوید: «
بدانید که یاد خدا
آرامش بخش دلهاست». برای روشن شدن این حقیقت قرآنی به توضیح زیر توجه کنید:
- گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر یک آینده تاریک و مبهم است که در برابر فکر انسان خود نمایی میکند، احتمال زوال نعمتها، گرفتاری در چنگال دشمن، ضعف و بیماری و ناتوانی و احتیاج، همهی اینها آدمی را رنج میدهد، اما ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایی که همواره کفالت بندگان خویش را بر عهده دارد، میتواند این گونه نگرانیها را از میان ببرد و به او آرامش بدهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستی، و خدایی توانا و مهربان از تو حمایت میکند.
- گاه گذشته تاریک، زندگی و فکر انسان را به خود مشغول میدارد و همواره او را نگران میسازد. نگرانی از گناهانی که انجام داده از کوتاهیها و لغزشها؛ اما توجه به این که خداوند غفار، توبه پذیر و رحیم و غفور است به او آرامش میدهد به او میگوید: عذر تقصیرت را به پیشگاهش ببر و از گذشته عذرخواهی کن و در مقام جبران برآی که او بخشنده است.
- ضعف و ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلی و خارجی، او را نگران میسازد اما هنگامی که به یاد خدا میافتد و متکی به قدرت و رحمت او میشود که برترین قدرتهاست و هیچ چیز در برابر آن یارای مقاومت ندارد قلبش آرام میگیرد و با خود میگوید آری من تنها نیستم، من در سایه خدا، بی نهایت قدرت دارم.
- دنیا پرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسانهاست تا آن جا که گاه عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس و کفش و یا یکی از هزاران وسایل زندگی، ساعتها و روزها فکر دنیا پرستان را ناآرام و مشوش میسازد اما ایمان به خدا و توجه به آزادگی مؤمن که همیشه با زهد و پارسایی سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگی مادی همراه است به همهی این اضطرابها پایان میدهد، هنگامی که روح انسان «علی وار» آن گونه وسعت یابد که بگوید: «دنیای شما در نظر من بی ارزش تر از برگ درختی است که در دهان ملخی باشد که آن را میجود».[۳۵]
البته عوامل نگرانی منحصر به اینها نیست بلکه میتوان عوامل فراوان دیگری نیز بر آن افزود، ولی بیشتر نگرانیها به عوامل فوق باز میگردد و هنگامی که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب، بی رنگ و نابود میگردد تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دلهاست.
حُسن ختام این بخش را با کلام گهرباری از پیشوای اول شیعیان امام علی(ع) در رابطه با صفات اهل ذکر به پایان میبریم: «همانا مردمی هستند که ذکر خدا را به جای دنیا برگزیدند،که هیچ تجارتی یا خرید و فروشی، آنها را از یاد خدا باز نمیدارد. با یاد خدا روزگار میگذرانند و غافلان را با هشدارهای خود، از کیفرهای الهی میترسانند و به عدالت فرمان میدهند، و خود عدالت گستراند. از بدیها نهی میکنند و خود از آن پرهیز دارند، با این که در دنیا زندگی میکنند، گویا آن را رها کردهاند و به آخرت پیوستهاند. سرای دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسایل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامتشان آگاهی دارند و گویا قیامت، وعدههای خود را برای آنان تحقق بخشیده است. آنان پردهها را برای مردم دنیا برداشتهاند، میبینند آن چه مردم دنیا نمیببینند، و میشنوند آن چه را که مردم نمیشنوند. اگر اهل ذکر را در اندیشه خودآوری و به مقامات ستوده آنان و مجالس آشکارشان بنگری، میبینی که آنان نامههای اعمال خود را گشوده، و برای حسابرسی آمادهاند، که همه را جبران کنند و در اندیشهاند که در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگی که به آنان فرمان داده شده، کوتاهی کردهاند یا چه اعمالی که از آن نهی شده بودند مرتکب گردیدهاند؛ بار سنگین گناهان خویش را بر دوش نهاده و در برداشتن آن ناتوان شدهاند. گریه در گلوشان شکسته و با ناله و فریاد میگریند و با یکدیگر گفتگو دارند و در پیشگاه پروردگار خویش به پشیمانی اعتراف آرند. آنان نشانههای هدایت و چراغهای روشنگر تاریکی میباشند، فرشتگان آنان را در میان گرفته و آرامش بر آنها میبارند. درهای آسمان برویشان گشوده و مقام ارزشمندی برای آنان آماده کردهاند، مقامی که خداوند با نظر رحمت به آن مینگرد و از تلاش آنها خشنود، و منزلت آنها را میستاید. آنان دست به دعا برداشته، و آمرزش الهی را طلب میکنند. در گرو نیازمندی فضل خدا، و اسیران بزرگی اویند. غم و اندوه طولانیشان دلهایشان را مجروح و گریههای پیاپی، چشمهایشان را آزرده است. دست آنان به طرف تمام درهای امیدواری خدا دراز است، از کسی درخواست میکنند که بخشش او را کاستی، و درخواست کنندگان را [از درگاهش] نومیدی نیست، پس اکنون به خاطر خودت حساب خویش را بررسی کن زیرا دیگران حسابرسی غیر از تو ندارند».[۳۶]
- سلاحی به نام دعا و نیایش
یکی از وسایل ارتباط بندگان با خدا دعا و نیایش است؛ چرا که روح هر عبادتی قرب به خدا و راز و نیاز با اوست. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «و هنگامی که بندگان من از تو درباره من میپرسند، بگو من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می خواند پاسخ میگویم پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند»؛ )وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ.([۳۷]
کسی از پیامبر’ پرسید: آیا خدای ما نزدیک است تا آهسته با او مناجات کنیم؟ یا دور است تا با صدای بلند او را بخوانیم؟ آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد که خدا به بندگانش نزدیک است. آنها که حقیقت و روح دعا و اثرات تربیتی و روانی آن را نشناختهاند، ایرادهای گوناگونی به مسأله دعا دارند: گاه میگویند: دعا عامل تخدیر است، چرا که مردم را به جای فعالیت و کوشش و استفاده از وسایل پیشرفت و پیروزی، به سراغ دعا میفرستد، و به آنها تعلیم میدهد که به جای تلاش دعا کنند و گاه میگویند اصولاً آیا دعا کردن فضولی در کار خدا نیست؟ خدا هر چه مصلحت بداند انجام میدهد، او به ما محبت دارد، مصالح ما را بهتر از خود ما میداند، پس چرا هر ساعت مطابق دلخواه خود از او چیزی بخواهیم؟ آنها که چنین ایرادهایی را مطرح میکنند از آثار روانی، اجتماعی و معنوی دعا و نیایش غافلاند؟ زیرا انسان برای تقویت اراده و برطرف کردن ناراحتیها به تکیهگاهی احتیاج دارد، دعا چراغ امید را در وجود انسان روشن میکند. مردمی که دعا و نیایش را فراموش کنند، چه بسیار مواقع که در هنگام رخدادها با عکسالعملهای نامطلوب و آنی عنان امور را از دست خواهند داد و به تعبیر یکی از روانشناسن معروف: «فقدان نیایش در میان ملتی برابر با سقوط آن ملت است؛ اجتماعی که احتیاج به دعا و نیایش را در خود کشته است معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهد بود البته نباید این مطلب را فراموش کرد که تنها صبح نیایش کردن و بقیه روز همچون یک وحشی به سر بردن بیهوده است، باید نیایش را پیوسته انجام داد و در همه حال با توجه بود تا اثر عمیق خود را در انسان از دست ندهد.» آنان که برای دعا قائل به اثری تخدیری هستند، معنی دعا را نفهمیدهاند زیرا معنی دعا این نیست که از وسایل و علل طبیعی دست بکشیم و به جای آن دست به دعا برداریم، بلکه مقصود این است بعد از آن که نهایت کوشش خود را در استفاده از همه وسایل موجود به کار بستیم آن جا که دست ما کوتاه شد و به بن بست رسیدیم به سراغ دعا برویم، و با توجه و تکیه بر خداوند روح امید را در خود زنده کنیم و از کمکهای بی دریغ آن مبدأ بزرگ کمک بگیریم. بنابراین دعا مخصوص به نارساییها و بن بستهاست، نه عاملی به جای عوامل طبیعی. « نیایش در همین حال که آرامش را پدید میآورد در فعالیتهای مغزی انسان یک نوع شکفتگی و انبساط باطنی ایجاد کرده و گاهی روح قهرمانی و دلاوری را تحریک میکند. نیایش خصایل خویش را با علامات بسیار مشخص و منحصر به فرد نشان میدهد. صفای نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادی درونی چهره، اطمینان و یقین، و نیز استقبال از حوادث، اینهاست که از وجود یک گنجینه پنهان در عمق روح ما حکایت میکند و تحت این قدرت حتی مردم عقب مانده و کم استعداد نیز میتوانند نیروی عقلی و اخلاقی خویش را بهتر به کار ببندد و از آن بهره بیشتر بگیرند اما متأسفانه در دنیای ما کسانی که نیایش را در چهره حقیقیش بشناسد کماند. از آن چه گفتیم پاسخ این ایراد که میگویند دعا بر خلاف رضا و تسلیم است نیز روشن میشود، زیرا دعا همان طور که ذکر شد یک نوع کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتری از فیض بی پایان پروردگار است؛ به عبارت دیگر انسان به وسیله دعا توجه و شایستگی بیشتری برای درک فیض خداوند پیدا میکند. بدیهی است کوشش برای تکامل و کسب شایستگی بیشتر همان تسلیم در برابر قوانین آفرینش است؛ نه چیزی بر خلاف آن. از همه گذشته دعا یک نوع عبادت و خضوع و بندگی است و انسان به وسیله دعا توجه تازهای به خدا پیدا میکند و همان طور که همه عبادات اثر تربیتی دارد دعا هم دارای چنین اثری است لذا میبینیم امام صادق(ع) میفرماید: در نزد خداوند مقاماتی است که بدون دعا کسی به آن نمیرسد.[۳۸] پس از آن که دانستیم دعا در مورد نارساییهای قدرت ماست نه در مورد توانایی و قدرت، و به عبارت دیگر دعای مستجاب دعایی است که به مضمون )أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ([۳۹] به هنگام اضطرار و عقیم ماندن تمام تلاشها و کوششها انجام گیرد. روشن میشود که مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملی است که از دایره قدرت انسان بیرون باشد؛ آن هم از کسی که قدرتش بی پایان و هر امری برای او آسان است ولی این درخواست نباید تنها از زبان صادر شود بلکه از تمام وجود او برخیزد، و زبان در این قسمت نماینده و ترجمان تمام ذرات وجود انسان و اعضا و جوارح اوست. قلب و روح از طریق دعا پیوند نزدیکی با خدا پیدا میکند و همانند قطرهای که به اقیانوس بیپایان بپیوندد، اتصال معنوی با آن مبدأ بزرگ قدرت مییابد. کوتاه سخن اینکه دعا یک نوع خود آگاهی و بیداری دل و اندیشه و پیوند باطنی با مبدأ همه نیکیها و خوبیهاست.
در روایات اسلامی شرایطی برای استجابت دعا ذکر شده است:
- برای اجابت دعا باید قبل از هر چیز در پاکی قلب و روح کوشید و از گناه توبه کرد، و خودسازی نمود و از زندگی رهبران الهی الهام گرفت. از امام صادق نقل شده که فرمود: «مبادا هیچ یک از شما از خدا تقاضایی کند مگر این که نخست حمد و ثنای او را به جای آورد و بر پیامبر و آل او درود بفرستد و بعد به گناه خود نزد او اعتراف کند سپس دعا نماید».[۴۰]
- در پاکی زندگی از اموال غصب و ظلم و ستم بکوشد و تغذیه او از حرام نباشد. از پیامبر اسلام نقل شده که فرمود: کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود باید غذا و کسب خود را پاک کند.[۴۱]
- از مبارزه با فساد و دعوت به سوی حق خودداری نکند زیرا آنها که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند دعای مستجاب ندارند چنان که از پیامبر اسلام’ نقل شده: «باید امر به معروف ونهی از منکر کنید و الا خداوند بدان را بر نیکان شما مسلط میکند و هر چه دعا کنید مستجاب نخواهد شد».[۴۲]
- ایمان، عمل صالح و امانت و درستکاری یکی دیگر از شرایط اجابت دعاست زیرا آن کس که به عهد خویش در برابر پروردگارش وفا نکند نباید انتظار داشته باشد که مشمول وعده اجابت از ناحیه پروردگار باشد. کسی نزد امیرمومنان علی(ع) از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت میکنم. چرا ما دعا میکنیم ولی به اجابت نمیرسد؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده لذا دعایتان مستجاب نمیشود:
- شما خدا را شناختهاید اما حق او را ادا نکردهاید به همین دلیل شناخت شما سودی به حالتان نداشته؛
- شما به فرستاده او ایمان آوردهاید سپس با سنتش به مخالفت برخاستهاید، پس ثمره ایمان شما کجاست؟
- کتاب او را خواندهاید ولی به آن عمل نکردهاید. گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید.
- شما میگویید از مجازات و کیفر الهی میترسید اما همواره کارهایی میکنید که شما را به آن نزدیک میسازد.
- میگویید به پاداش الهی علاقه دارید اما همواره کارهایی انجام میدهید که شما را از آن دور میسازد.
- نعمت خدا را می خورید و حق شکر او را ادا نمیکنید.
- به شما دستور داده دشمن شیطان باشید و شما ادعای دشمنی با شیطان را دارید اما عملاً به مخالفت با او برنمی خیزید.
- شما عیوب مردم را نصب العین خود ساختهاید و عیوب خود را پشت سر افکندهاید با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بستهاید؟
تقوا پیشه کنید اعمال خویش را اصلاح کنید امر به معروف و نهی منکر کنید تا دعای شما به اجابت برسد.[۴۳]
نتیجهگیری
۱. یکی از مهم ترین معضلات در جامعه امروز آسیبهای اجتماعی است و طبق تحقیقات به عمل آمده، گرایش به معنویات مؤثرین عامل درمان آن میباشد.
۲. اعتکاف به عنوان یک سنت حسنه که آمیزهای از چند عبادت است میتواند در درمان آسیبهای اجتماعی سودمند واقع گردد.
۳. برخی از مصادیق و راهکارهای رفع و درمان آسیبهای اجتماعی از رهگذر اعتکاف قابل دستیابی است.
۴. همان طور که مذکور گردید، بیشتر راهکارها
در بُعد فردی قابل استفاده است زیرا مهمترین و اساسی ترین عامل رشد و تعالی جامعه
اسلامی خودسازیهای فردی و بازیابی هویت خویشتن است.
منابع
۱. قرآن کریم
۲. نهج البلاغه
۳. مجلسی، محمد بن باقر بن محمد تقی، بحار الانوار/ بیروت، دار احیاءالتراث العربی/۱۴۰۳ق.
۴. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسایل الشیعه ، قم، موسسه آل البیت^، ۱۴۰۹ق.
۵. کلینی، محمدبن یعقوب/ اصول کافی/غفارى على اکبر و آخوندى، محمد/تهران/ دارالکتب اسلامیه/۱۴۰۷ ق
۶. مکارم
شیرازی، ناصر/ تفسیر نمونه/ تهران/ دارالکتب اسلامیه/۱۳۸۳ش.
[۱]. سوره بقره، آیه ۱۲۵.
[۲]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۱، ص.۳۴۱
[۳].همان، ج۱۴، ص۸۳.
[۴]. سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
.[5]بحار الانوار، ج۱۴، ص ۱۶۶.
[۶]. سوره کهف، آیه ۱۶.
[۷].فروع کافی، ج۴، ص.۱۷۵
[۸].خلعت اعتکاف، علی مصباح نهاوندی، ص ۳۲.
[۹]. اعتکاف ابرار، گروهی از پژوهشگران/ موسسه دارالهدی، ص ۵۶.
[۱۰]. بیانات مقام معظم رهبری، پایگاه اطلاع رسانی حوزه/ http://www.hawzah.net
.[۱۱] سوره .اسرا، آیه ۷۹.
[۱۲]. سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
[۱۳]. بحار الانوار، ج ۸۲، ص۲۰۰.
[۱۴].وسایل الشیعه، ج۳، ص۷.
[۱۵]. وسایل الشیعه/چ ۳/ص۴
[۱۶].نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ خطبه ۱۹۸
[۱۷].نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.
[۱۸].بحار، ج ۹۶، ص۲۹۲.
[۱۹]. فقه الرضا/ ص ۲۳
[۲۰].سفینه البحار، ج ۲ ، ص ۶۲.
[۲۱].بحار الانوار، ج ۹۶، ص۲۵۲.
[۲۲].سوره آل عمرا، آیه ۹۶.
[۲۳]. سوره آل عمران، آیه ۹۶.
[۲۴]. سوره بقره، آیه ۱۲۵.
[۲۵].طبرسی، مجمع البیان، ص۲۰۴ .
[۲۶]. سوره توبه، آیه ۱۸.
[۲۷]. همان، آیه ۱۰۸.
[۲۸]. سوره نور، آیه ۳۶.
[۲۹]. نهج البلاغه، خطبه ۹۱، ص۲۸۲.
[۳۰]. شهید ثانی، منیه المرید، ص ۲۶.
[۳۱]. بقره، آیه۱۵۲.
[۳۲]. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۵۱۴.
[۳۳].طه ، آیه ۱۲۴.
[۳۴].آل عمران، آیه ۱۹۱.
[۳۵]. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
[۳۶]. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲.
[۳۷]. سوره بقره، آیه ۱۸۶.
[۳۸]. اصول کافی، ج۲ ، ص۳۸۸.
[۳۹]. سوره نمل، آیه ۶۲.
[۴۰]. سفینه البحار، ج۱، ص۴۴۸ ـ ۴۴۹.
[۴۱]. سفینه البحار، ج۱، ص۴۴۸ ـ ۴۴۹.
[۴۲]. همان.
[۴۳]. سفینه البحار، ج۱، ص۴۴۸ ـ ۴۴۹.