۲۲ آداب معاشرت در اسلام
آداب معاشرت
آن قدر که در روایات اسلامى وسیله پیامبر ص و ائمه اهل بیت ع به مساله تواضع و حسن خلق و ملاطفت در برخوردها و ترک خشونت در معاشرت، اهمیت داده شده است به کمتر چیزى اهمیت داده شده.
آداب معاشرت
در قرآن مجید کرارا در کنار مسائل مهم اشاراتى به آداب اسلامى مجالس شده است از جمله آداب تحیت، و ورود در مجلس، آداب دعوت به طعام، آداب سخن گفتن با پیامبر ص و آداب جا دادن به تازه واردان مخصوصا افراد با فضیلت و پیشگام در ایمان و علم است
و این به خوبى نشان مىدهد که قرآن براى هر موضوعى در جاى خود اهمیت و ارزش قائل است، و هرگز اجازه نمىدهد آداب انسانى معاشرت به خاطر بى اعتنایى افراد زیر پا گذارده شود.
در روایات حتى طرز نشستن، سخن گفتن، تبسم کردن، مزاح نمودن اطعام کردن، طرز نامه نوشتن، و حتى طرز نگاه کردن به دوستان نیز مورد توجه قرار گرفته، و دستورهایى در زمینه هر یک داده شده است که تنها یک حدیث از امیر مؤمنان على ع در اینجا قناعت مىکنیم:
لیجتمع فى قلبک الافتقار الى الناس و الاستغناء عنهم، یکون افتقارک الیهم فى لین کلامک، و حسن سیرتک، و یکون استغنائک عنهم فى نزاهه عرضک و بقاء عزک:
” باید در قلب تو نیاز به مردم و بى نیازى از آنها جمع باشد نیازت در نرمى سخن، و حسن سلوک تجلى کند، و بىنیازیت در حفظ آبرو و عزت نفس”[۱]
سزاوار است سیره نبوی را در آداب مختلف ذکر کنیم و حضرتش را در رفتار و گفتار خود مقتدای خودمان کنیم. و اینکه خواستیم سیره ی شخصی و معاشرتی آن حضرت را یک جا بیان کنیم بخاطر چند امر است :
۱- معرفتمان نسبت به آن حضرت بیشتر شود.
۲- عشق به آن وجود مقدس پیدا کنیم .
3- وقتی این آداب و دستورات را بخوانیم و مقید به عمل کردن آنها بشویم چون این اعمال همیشه تکرار می شود همیشه به یاد آن حضرت هستیم و با یاد آن حضرت نیز صلوات می فرستیم . زیرا همانطور که با شنیدن نام آن حضرت مستحب است صلوات بفرستیم ، همچنین با یاد آن حضرت نیز مستحب است .
۱- انجام دادن کارهای خود
در کتاب ارشاد دیلمى است که: رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مىزد، و کفش خود را خود مىدوخت، و گوسفند خود را مىدوشید، و با بردگان هم غذا مىشد، و بر زمین مىنشست و بر دراز گوش سوار مىشد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مىکرد، و حیا مانعش نمىشد از اینکه ما یحتاج خود را خودش از بازار تهیه کرده به سوى اهل خانهاش ببرد، به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىکشید تا طرف دست خود را بکشد، بهر کس مىرسید چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ سلام میداد، و اگر چیزى تعارفش مىکردند آن را تحقیر نمىکرد اگر چه یک خرماى پوسیده بود، رسول خدا (ص) بسیار خفیف المؤنه و کریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون اینکه، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون اینکه چهرهاش در هم کشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مىرسید، و بدون اینکه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون اینکه اسراف بورزد سخى بود، بسیار دل نازک و مهربان به همه مسلمانان بود، هرگز از روى سیرى آروغ نزد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نکرد [2]
2- آرایش کردن خود برای ملاقات برادران دینی
و در کتاب مکارم الاخلاق روایت شده که: رسول اللَّه (ص) عادتش این بود که خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مىداد و گذشته از اهل خانه خود را براى اصحابش نیز آرایش مىداد و مىفرمود:خداوند دوست دارد که بندهاش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مىرود خود را آماده ساخته آرایش دهد [3]
3- ساده ریستی و تواضع
و در کتابهاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش (ع) نقل کرده که رسول اللَّه (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمىدارم تا بمیرم: ۱- روى زمین و با بردگان غذا خوردن ۲- سوار الاغ برهنه شدن ۳- بز بدست خود دوشیدن ۴- لباس پشمینه پوشیدن ۵- و به کودکان سلام کردن، براى این دست برنمىدارم که امتم نیز بر آن عادت کنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم [4]
4- سلام نکردن به زنان جوان
و در کتاب کافى بسند خود از ربعى بن عبد اللَّه از ابى عبد اللَّه ع نقل کرده که فرمود: رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مىکرد و آنها سلامش را جواب مىدادند، و هم چنین امیر المؤمنین (ع)، الا اینکه آن جناب سلام دادن به زنان جوان را کراهت داشت و مىفرمود: مىترسم از آهنگ صداى آنها خوشم آید آن وقت ضرر این کار از اجرى که در نظر دارم بیشتر شود [5]
5 – طریق نشستن
و نیز در کافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنى نقل کرده که ایشان بدون ذکر سند از رسول خدا (ص) نقل کرده و گفته که آن حضرت سه جور مىنشست: یکى” قرفصاء”- و آن عبارت از این بود که ساقهاى پا را بلند مىکرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مىزد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مىگرفت، دوم اینکه دو زانوى خود و نوک انگشتان پا را به زمین مىگذاشت، سوم اینکه یک پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن میکرد و هرگز دیده نشد که چهار زانو بنشیند [۶]
و در کافى به سند خود از طلحه بن زید از امام ابى عبد اللَّه (ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (ص) بیشتر اوقات رو به قبله مىنشست.[۷]
و در کافى به سند خود از عبد اللَّه بن مغیره از کسى که براى او نقل نموده نقل کرده که گفت: رسول خدا (ص) وقتى وارد منزلى میشد در نزدیکترین جا، نسبت به محل ورود مىنشست. [8]
6-طریق مصافحه
و در کتاب مکارم الاخلاق از کتاب نبوت از على (ع) نقل کرده که فرمود: هیچ دیده نشد که رسول خدا (ص) با کسى مصافحه کند و او جلوتر از طرف دست خود را بکشد، بلکه آن قدر دست خود را در دست او نگه میداشت تا او دست آن جناب را رها سازد.
۷- بعضی از آداب شخصی و معاشرتی حضرت
و هیچ دیده نشد که کسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سکوت کند، بلکه آن قدر حوصله به خرج مىداد تا طرف ساکت شود و هیچ دیده نشد که در پیش روى کسى که در خدمتش نشسته پاى خود را دراز کند، و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد مگر اینکه دشوارتر آن دو را اختیار مىفرمود، و هیچ وقت در ظلمى که به او میشد به مقام انتقام در نیامد، مگر اینکه محارم خدا هتک شود که در این صورت خشم مىکرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود، و هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت کرد، و هیچ وقت چیزى از او درخواست نشد که در جواب بگوید:” نه”، و حاجت هیچ حاجتمندى را رد نکرد بلکه عملا یا به زبان به قدرى که برایش میسور بود آن را برآورده میساخت، نمازش در عین تمامیت از همه نمازها سبکتر و خطبهاش از همه خطبهها کوتاهتر و از هذیان دور بود، و مردم، آن جناب را به بوى خوشى که از او به مشام مىرسید مىشناختند، و وقتى با دیگران بر سر یک سفره مىنشست اولین کسى بود که شروع به غذا خوردن مىکرد، و آخرین کسى بود که از غذا دست مىکشید، و همیشه از غذاى جلو خود میل مىفرمود، تنها در رطب و خرما بود که آن جناب دست دراز میکرد و بهترش را برمىچید، و وقتى چیزى مىآشامید آشامیدنش با سه نفس بود، و آن را مىمکید و مثل پارهاى از مردم نمىبلعید، و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن، و جز با دست راست چیزى نمىداد و چیزىنمىگرفت، و دست چپش براى کارهاى دیگرش بود، رسول خدا با دست راست کار کردن را در جمیع کارهاى خود دوست مىداشت حتى در لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و موى شانه زدنش.
و وقتى دعا مىفرمود سه بار تکرار مىکرد، و وقتى تکلم مىفرمود در کلام خود تکرار نداشت و اگر اذن دخول مىگرفت سه بار تکرار مىنمود، کلامش همه روشن بود به طورى که هر شنوندهاى آن را مىفهمید، وقتى تکلم مىکرد چیزى شبیه نور از بین ثنایایش بیرون مىجست، و اگر آن جناب را مىدیدى مىگفتى افلج [۹] است و حال آنکه چنین نبود، نگاهش همه بگوشه چشم بود، و هیچ وقت با کسى مطالبى را که خوش آیند آن کس نبود در میان نمىگذاشت، وقتى راه مىرفت گویى از کوه سرازیر مىشد و بارها مىفرمود بهترین شما خوشاخلاقترین شما است، هیچ وقت طعم چیزى را مذمت نمىکرد، و آن را نمىستود، اهل علم و اصحاب حدیث در حضورش نزاع نمىکردند، و هر دانشمندى که موفق بدرک حضورش شد این معنا را گفت که من به چشم خود احدى را نه قبل از او و نه بعد از او نظیر او ندیدم [10].
8- طریق نگاه او
و در کتاب کافى به سند خود از جمیل بن دراج از ابى عبد اللَّه (ع) نقل کرده که فرمود: رسول خدا (ص) نگاههاى زیر چشمى خود را در بین اصحابش به طور مساوى تقسیم کرده بود به این معنا که بتمام آنان بیک جور نظر مىانداخت و همه را به یک چشم مىدید . [11]
9- تبسم و مزاح
در کتاب مکارم الاخلاق مىگوید، رسول خدا (ص) هر وقت حرف مىزد در حرف زدنش تبسم مىکرد. [۱۲]
و نیز از یونس شیبانى نقل مىکنند که گفت امام ابى عبد اللَّه (ع) به من فرمود: چطور است شوخى کردنتان با یکدیگر؟ عرض کردم خیلى کم است، فرمود چرا با شوخى نمىکنید؟ شوخى از خوش اخلاقى است و تو با شوخى مىتوانى در برادر مسلمانت مسرتى ایجاد کنى، رسول خدا (ص) همواره با اشخاص شوخى مىکرد، و مىخواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد. [13]
و نیز در آن کتاب از ابى القاسم کوفى در کتاب اخلاق خود از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر اینکه از شوخى بهرهاى دارد، رسول اللَّه (ص) هم با اشخاص شوخى مىکرد، ولى در شوخیهایش جز حق نمىگفت .[۱۴]
و در کافى به سند خود از معمر بن خلاد نقل کرده که گفت از حضرت ابى الحسن سؤال کرد که قربانت شوم، انسان با مردم آمیزش و رفت و آمد دارد، مردم مزاح مىکنند مىخندند، تکلیف چیست؟ فرمود، عیبى ندارد اگر نباشد، و من گمان مىکنم مقصود آن جناب از جمله” اگر نباشد” این بود که اگر فحش نباشد، آن گاه فرمود: مردى اعرابى بدیدن رسول اللَّه مىآمد و برایش هدیه مىآورد و همانجا به عنوان شوخى مىگفت پول هدیه ما را مرحمت کن رسول خدا هم مىخندید و وقتى اندوهناک مىشد مىفرمود: اعرابى چه شد کاش مىآمد. [15]0
10-احترام به کودک و خانواده کودک
و در کتاب مکارم مىگوید: رسول خدا (ص) رسمش این بود که وقتى مردم بچههاى نو رسیده خود را به عنوان تبرک خدمت آن جناب مىآوردند، آن حضرت براى احترام خانواده آن کودک، وى را در دامن خود مىگذاشت و چه بسا بچه در دامن آن حضرت بول مىکرد و کسانى که مىدیدند ناراحت شده و سر و صدا راه مىانداختند، آن حضرت نهیبشان مىکرد و مىفرمود: هیچ وقت بول بچه را قطع مکنید و بگذارید تا آخر بول خود را بکند، خلاصه صبر مىکرد تا بچه تا به آخر بول کند آن گاه در حق آن دعا مىفرمود و یا برایش اسم مىگذاشت و با این عمل خاندان کودک را بى نهایت مسرور مىساخت، و طورى رفتار مىکرد که خانواده کودک احساس نمىکردند که آن جناب از بول بچهشان متاذى شد تا درپى کار خود مىشدند، آن وقت برمىخاست و لباس خود را مىشست. [16]
11-احترام به پیاده رو
و نیز در همان کتاب روایت شده که رسول خدا (ص) را رسم چنین بود که اگر سوار بود هیچ وقت نمىگذاشت کسى پیاده همراهیش کند یا او را سوار در ردیف خود مىکرد و یا مىفرمود تو جلوتر برو و در هر جا که مىگویى منتظرم باش تا بیایم. [17]
12- عفو نه انتقام
و نیز از کتاب اخلاق ابى القاسم کوفى نقل مىکند که نوشته است: در آثار و اخبار چنین آمده که رسول خدا (ص) براى خود از احدى انتقام نگرفت، بلکه هر کسى که آزارش مىکرد عفو مىفرمود.[۱۸]
و نیز از انس نقل مىکند که گفت: من نه سال خدمتگزارى رسول خدا را کردم و هیچ بیاد ندارم که در عرض این مدت بمن فرموده باشد چرا فلان کار را نکردى، و نیز بیاد ندارم که در یکى از کارهایم خردهگیرى کرده باشد. [19]
در کتاب احیاء العلوم مىگوید انس گفته: به آن خدایى که رسول اللَّه (ص) را به حق مبعوث کرد، هیچگاه نشد که مرا در کارى که کردم و او را خوش نیامد عتاب کرده باشد که چرا چنین کردى، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلکه اگر هم زوجات او مرا ملامت مىکردند مىفرمود متعرضش نشوید مقدر چنین بوده [۲۰]
۱۳- جویای احوال شخص غایب
و نیز در مکارم الاخلاق مىنویسد که رسم رسول خدا (ص) این بود که اگر کسى از مسلمین را سه روز نمىدید جویاى حالش مىشد، اگر مىگفتند سفر کرده حضرت دعاى خیر براى او مىفرمود، و اگر مىگفتند منزل است به زیارتش مىرفت و اگر مىگفتند مریض است عیادتش مىفرمود. [21]
– و نیز در آن کتاب از انس نقل کرده که گفت: هیچیک از اصحاب و یا دیگران آن حضرت را نخواند مگر اینکه در جواب مىفرمود:” لبیک”. [22]
14- احترام در صدا زدن
و نیز از او نقل کرده که گفت اصحاب خود را همیشه براى احترام و به دست آوردن دلهایشان به کنیههایشان مىخواند، و اگر هم کسى کنیه نداشت خودش براى او کنیه مىگذاشت. مردم هم او را به کنیهاى که آن جناب برایش گذاشته بود صدا مىزدند. و هم چنین زنان اولاد دار و بى اولاد و حتى بچهها را کنیه مىگذاشت و بدین وسیله دلهایشان را به دست مىآورد. [23]
15 – احترام به شخص وارد شونده
و نیز در آن کتاب است که رسول خدا (ص) را رسم این بود که هر که بر او وارد مىشد تشک خود را زیرش مىگسترانید و اگر شخص وارد مىخواست قبول نکند اصرار مىکرد تا بپذیرد [۲۴]
۱۶- احترام به سائل و رد نکردن آن
و در کافى به اسناد خود از عجلان نقل کرده که گفت: من در حضور حضرت صادق (ع) بودم که سائلى به در خانهاش آمد، آن حضرت برخاست و از ظرفى که در آن خرما بود هر دو دست خود را پر کرده و به فقیر داد، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد، و آن جناب برخاست و مشتى خرما به او داد، سپس سائل سومى آمد حضرت برخاست و مشتى خرما نیز به او داد، باز هم چیزى نگذشت سائل چهارمى آمد، این بار حضرت برخاست و به مرد سائل فرمود: خدا ما و شما را روزى دهد؟ آن گاه به من فرمود: رسول خدا (ص) چنین بود که احدى از او از مال دنیا چیزى درخواست نمىکرد مگر اینکه آن حضرت میدادش، تا اینکه روزى زنى پسرى را که داشت نزد آن حضرت فرستاد و گفت از رسول خدا چیزى بخواه اگر در جوابت فرمود چیزى در دست ما نیست بگو پس پیراهنت را به من ده، امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) پیراهن خود را در آورد و جلوى پسر انداخت (در نسخه دیگرى دارد پیراهن خود را کند و به او داد) خداى تعالى با آیه:” لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً- دست خود را بسته بگردن خود مکن، و آن را بکلى هم باز مکن تا این چنین ملامت شده و تهى دست شوى”، آن جناب را تادیب کرده به میانه روى در انفاق. [25]
17- قبول کردن هدیه
و نیز در آن کتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر (ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (ص) هدیه را قبول مىکرد و لیکن صدقه نمىخورد. [26]
18- عوض کردن راه رفت و برگشت
و نیز در آن کتاب از موسى بن عمران بن بزیع نقل کرده که گفت: به حضرت رضا (ع) عرض کردم فدایت شوم مردم چنین روایت مىکنند که رسول خدا (ص) وقتى بدنبال کارى مىرفت از راهى که رفته بود برنمىگشت، بلکه از راه دیگرى مراجعت مىفرمود، آیا این روایت صحیح است و رسول خدا (ص) چنین میکرد؟ آن حضرت در جواب فرمود: آرى من هم خیلى از اوقات چنین مىکنم تو نیز چنین کن، آن گاه به من فرمود: بدان که این عمل براى رسیدن به رزق نزدیکتر است. [27]
19 – خروج از منزل بعد از طلوع آفتاب
و در کتاب اقبال به سند خود از ابى عبد اللَّه (ع) نقل کرده که فرمود: رسول خدا (ص) همیشه بعد از طلوع آفتاب از خانه بیرون مىآمد. [۲۸] شاید بخاطر این بوده که کار بیرون را مقدم بر عبادت صبحگاه نمی کرده است.
۲۰ – روی خندان
بهترین و گویاترین دلیل در این زمینه خود روایات اسلامى است، که نمونهاى از آن را در اینجا از نظر مىگذرانیم.شخصى نزد پیامبر ص آمد، عرض کرد یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی مرا سفارش کن، فرمود:
فَکَانَ فِیمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ الْقَ أَخَاکَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِط “[۲۹]
برادر مسلمانت را با روى گشاده ملاقات کن”
۲۱ – حسن خلق
در حدیث دیگرى از پیامبر ص مىخوانیم: مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امْرِئٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُق[۳۰]
” در روز قیامت چیزى برتر و بالاتر از حسن خلق در ترازوى عمل کسى نهاده نمىشود”!
در حدیث دیگرى از امام صادق ع آمده است:
َ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ یَعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق [۳۱] ” نیکو کارى و حسن خلق، خانهها را آباد، و عمرها را زیاد مىکند”.
و نیز از رسول خدا ص نقل شده:
اکثر ما تلج به امتى الجنه تقوى اللَّه و حسن الخلق:” بیشترین چیزى که سبب مىشود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است”.در مورد تواضع و فروتنى نیز از على ع مىخوانیم:زینه الشریف التواضع:” آرایش انسانهاى با شرافت فروتنى است”
۲۲- تواضع :
و بالآخره در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم:التواضع اصل کل خیر نفیس، و مرتبه رفیعه، و لو کان للتواضع لغه یفهمها الخلق لنطق عن حقایق ما فى مخفیات العواقب … و من تواضع للَّه شرفه اللَّه على کثیر من عباده … و لیس للَّه عز و جل عباده یقبلها و یرضاها الا و بابها التواضع:
فروتنى ریشه هر خیر و سعادتى است، تواضع مقام والایى است، و اگر براى فروتنى زبان و لغتى بود که مردم مىفهمیدند بسیارى از اسرار نهانى و عاقبت کارها را بیان مىکرد …
کسى که براى خدا فروتنى کند، خدا او را بر بسیارى از بندگانش برترى مىبخشد …
هیچ عبادتى نیست که مقبول درگاه خدا و موجب رضاى او باشد مگر اینکه راه ورود آن فروتنى است[۳۲]
[۱] – تفسیر نمونه، ج۲۳، ص: ۴۴۴ بطور خلاصه
[۲] – ارشاد دیلمى ط بیروت ج ۱ ص ۱۱۵.
[۳] – مکارم الاخلاق ص ۳۴.
[۴] – علل الشرائع ص ۱۳۰: ب ۱۰۸: ۱.
[۵] – کافى ج ۲ ص ۱۴۸ ح ۱.
[۶] – کافى ج ۲ ص ۶۶۱ ح ۱.
[۷] – کافى ج ۲ ص ۶۶۱ ح ۴.
[۸] – کافى ج ۲ ص ۶۶۲ ح ۶.
[۹] – افلج کسى است که میان دندانهاى بالاى او فاصله زیاد باشد.
[۱۰] – مکارم الاخلاق ص ۲۳.
[۱۱] – کافى ج ۲ ص ۶۷۱ ح ۱.
[۱۲] – مکارم الاخلاق ص ۲۱.
[۱۳] – مکارم الاخلاق ص ۲۱.
[۱۴] – مکارم الاخلاق ص ۲۱. و مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۷۶ ح ۳.
[۱۵] – کافى ج ۲ ص ۶۶۳ ح ۱.
[۱۶] – مکارم الاخلاق ص ۲۵.
[۱۷] – مکارم الاخلاق ص ۲۲.
[۱۸] – مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۸۷ ح ۱۱.
[۱۹] – مکارم الاخلاق ص ۱۶.
[۲۰] – احیاء العلوم ج ۷، ص ۱۱۲.
[۲۱] – مکارم الاخلاق ص ۱۹.
[۲۲] – احیاء العلوم ج ۷ ص ۱۴۵ ولى در اینجا (از انس) نیست.
[۲۳] – احیاء العلوم ج ۷ ص ۱۱۵.
[۲۴] – احیاء العلوم ج ۷ ص ۱۱۴.
[۲۵] – کافى ج ۴ ص ۵۵ ح ۷.
[۲۶] – کافى ج ۵ ص ۱۴۳ ح ۷.
[۲۷] – کافى ج ۵ ص ۳۱۴ ح ۴۱.
[۲۸] – کتاب اقبال ص ۲۸۱،
[29] – بحار الأنوار الجامعه لدرآداب معاشرت