نشسته در تن دیوار و در سفر هستند
تمام پنجره ها از تو با خبر هستند
گشوده دست دعاشان به آستانه ی عشق
مجالشان بدهی فکر بال و پر هستند
زخوف پیش نگاه تو معتکف شده اند
که بی نگاه تو در معرض خطر هستند
همیشه قطره به گلدان تشنه میبارد
همیشه گوشه نشینان عزیزتر هستند
لبان تشنه ی گلدان نگاه خیس من است
که اهل عشق تو از خاک بیش تر هستند
به شوق وصل، مفاتیح الجنان در دست
در اعتکاف تو تا لحظه ی سحر هستند
چقدر بت که نشسته است جای ابراهیم
و سجده های سحر ضربه ی تبر هستند
عبور ابر و طلوع دوباره ی خورشید
تمام پنجره ها از تو باخبر هستند
محمد تقی عزیزیان – لرستان




ثبت دیدگاه